گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خانواده
جلد اول
از اندك زمانی از دست میروند؛ و سرانجام نیک و حسن عاقبت، تنها نزد خداست. (صفحه 69
قُلْ أَ أُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ ... » 10 . آیه



آیه
صفحه 84 از 391
قُلْ أَ أُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِنْ ذلِکُمْ لِلَّذینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ »
« بَصیرٌ بِالْعِبادِ
ترجمه
بگو: آیا شما را از چیزي آگاه کنم که از این (سرمایههاي مادّي) بهتر است؟ براي کسانی که پرهیزکاري پیشه کردهاند (و از این
سرمایهها، در راه مشروع و حقّ و عدالت، استفاده میکنند،) در نزد پروردگارشان (در جهان دیگر) باغهایی است که نهرها از پاي
درختانش میگذرد، همیشه در آن خواهند بود و همسرانی پاکیزه و خشنودي خداوند (نصیب آنها است) و خدا به (امور) بندگان
بینا است. ( 15 / آل عمران)
شرح آیه از تفسیر نمونه
آري این باغهاي بهشتی بر خلاف غالب باغهاي این جهان، هرگز آب روان از پاي درختانش قطع نمیشود و بر خلاف مواهب
مادّي این جهان که بسیار زودگذر و ناپایدار است، جاودانی و ابدي است. همسران آن جهان، بر خلاف بسیاري از زیبارویان این
جهان، هیچ نقطه تاریک و منفی در جسم و جان آنها نیست و از هر عیب و نقصی پاك و پاکیزهاند، همه اینها در یک طرف و
مسأله خشنودي خداوند (رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ) که برترین نعمتهاي معنوي است، یک طرف، آري این نعمت معنوي، مافوق تصوّر نیز
در انتظار مؤمنان پرهیزکار است. در واقع قرآن مجید در این آیه به افراد باایمان اعلام میکند که اگر به زندگی حلال دنیا قناعت
کنند و از لذّات نامشروع و هوسهاي سرکش و ظلم و ستم به دیگران بپرهیزند، خداوند لذّاتی برتر و بالاتر در جهت مادّي و معنوي
که از هرگونه عیب و نقص پاك و پاکیزه است، نصیب آنها خواهد کرد. در اینجا سؤالی مطرح است و آن این که؛ آیا در بهشت،
لذّات مادّي هم وجود دارد؟ بعضی چنین میپندارند که لذایذ مادّي، منحصر به این جهان است و در آن جهان اثري از این لذایذ
نیست و تمام تعبیراتی که در آیات قرآن درباره باغهاي بهشتی و انواع میوهها و آبهاي جاري و همسران خوب آمده، کنایه از
با مردم به اندازه فکرشان سخن بگو)، به این ) « کَلِّمِ النّاسَ عَلی قَدْرِ عُقُولِهِمْ » یک سلسله مقامات و مواهب معنوي است که از باب
صورت تعبیر شده است. ولی در برابر این (صفحه 70 ) پندار باید گفت: هنگامی که ما طبق صریح آیات فراوانی از قرآن کریم،
را قبول کردیم، باید براي هر دو قسمت (جسم و روح) موهبتهایی به تناسب آن ها، منتهی در سطحی عالیتر « معاد جسمانی »
وجود داشته باشد و اتّفاقا در این آیه اشاره به هر دو قسمت شده، هم آن چه شایسته معاد جسمانی است و هم آن چه شایسته روح و
رستاخیز ارواح میباشد. در واقع آنها که تمام نعمتهاي مادّي آن جهان را کنایه از این نعمتهاي معنوي میگیرند، تحت تأثیر
مکتبهاي التقاطی قرار گرفته علاوه بر این که بدون جهت ظواهر آیات قرآن را تأویل کرده، معاد جسمانی و لوازم آن را به کلّی
فراموش نموده و منکر شدهاند.
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
قرآن شریف پس از تحقیر دنیا و ارزشهاي مادّي و رهنمود به سوي زهد و پارسایی، اینک به وصف شکوه و عظمت سراي دیگر
قُلْ أَ أُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِنْ ذلِکُمْ » . میپردازد و مردم را به فراهم آوردن زاد و توشه معنوي و انجام دادن کارهاي شایسته تشویق میکند
اي پیامبر! به مردم بگو: آیا شما را به بهتر از اینها دوست داشتنیها و ارزشها و « لِلَّذینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ
لذّتها و فریبندگیهاي مادّي و دنیوي خبر بدهم؟ براي آنان که پروا پیشه ساخته و از ضدّ ارزشها دوري گزیدهاند، نزد پروردگارشان
بوستانهایی است که از زیر درختان آنها جویهاي آب زلال و شفّاف جاري است. پارهاي از مفسّران معتقدند که پرسش در این آیه
صفحه 85 از 391
آغاز میشود. امّا گروهی دیگر بر آنند که پایان « جَنّاتٌ تَجْري » خاتمه مییابد و خبرِ از آنچه بهتر است، از « عِنْدَ رَبِّهِمْ » شریفه، با
خالِدینَ فیها وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوانٌ مِنَ » . شروع میشود « لِلَّذینَ اتَّقَوْا » است و خبرِ از آنچه بهتر است، از « بِخَیْرٍ مِنْ ذلِکُمْ » ، استفهام
آنان در آن بوستانهاي بهشت جاودانهاند؛ و زنانی که از هر گونه آلودگی ظاهري و صفات ناپسند اخلاقی و « اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصیرٌ بِالْعِبادِ
انسانی پاك و پاکیزهاند و نیز خشنودي خدا براي (صفحه 71 ) آنان خواهد بود؛ و خدا به حال و روز و رفتار و عملکرد بندگان بینا
( است. (صفحه 72
11 . سیماي خانواده شایسته
اشاره
الَّذینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَ الْعافینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ همانها که در توانگري و تنگدستی،
انفاق میکنند و خشم خود را فرو میبرند و از خطاي مردم در میگذرند و خدا نیکوکاران را دوست دارد. ( 134 / آل عمران)
شرح آیه از تفسیر نمونه
در لغت به معنی بستن سر مشکی است که از آب پر شده باشد و به طور کنایه در مورد کسانی که از خشم و غضب پر « کَظْم »
به معنی شدّت غضب و حالت برافروختگی و هیجان فوقالعاده « غَیْظ » . میشوند و از اِعمال آن خودداري مینمایند به کار میرود
روحی است، که بعد از مشاهده ناملایمات به انسان دست میدهد. از آن جا که در آیه قبل وعده بهشت جاویدان به پرهیزکاران
آنها در » داده شده در این آیه پرهیزکاران را معرفی میکند و پنج صفت از اوصاف عالی و انسانی براي آنها ذکر نموده است: 1
الَّذینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَ ) « همه حال انفاق میکنند چه موقعی که در راحتی و وسعتند و چه زمانی که در پریشانی و محرومیتند
الضَّرَّاءِ). آنها با این عمل ثابت میکنند که روح کمک به دیگران و نیکوکاري در جان آنها نفوذ کرده است و به همین دلیل تحت
هر شرایطی اقدام به این کار میکنند، روشن است که انفاق در حال وسعت به تنهایی نشانه نفوذ کامل صفت عالی سخاوت در
اعماق روح انسان نیست، اما آنها که در همه حال اقدام به کمک و بخشش میکنند نشان میدهند که این صفت در آنها ریشهدار
است. ممکن است گفته شود انسان در حال تنگدستی چگونه میتواند انفاق کند؟ پاسخ این سؤال روشن است: زیرا اولاً افراد
تنگدست نیز به مقدار توانایی میتوانند در راه کمک به دیگران انفاق کنند و ثانیا انفاق منحصر به مال و ثروت نیست بلکه هرگونه
موهبت خدادادي را شامل میشود خواه مال و ثروت باشد یا علم و دانش یا مواهب دیگر و به این ترتیب خداوند میخواهد روح
« بخل » گذشت و فداکاري و سخاوت را حتّی در نفوس مستمندان جاي دهد تا (صفحه 73 ) از رذائل اخلاقی فراوانی که از
سرچشمه میگیرد برکنار بمانند. آنها که انفاقهاي کوچک را در راه خدا ناچیز میشمارند براي این است که هر یک از آنها را
جداگانه مورد مطالعه قرار میدهند، وگرنه اگر همین کمکهاي جزیی را درکنار هم قراردهیم و مثلًا اهل یک مملکت اعم از فقیر
و غنی هر کدام مبلغ ناچیزي براي کمک به بندگان خدا انفاق کنند و براي پیشبرد اهداف اجتماعی مصرف نمایند کارهاي بزرگی
به وسیله آن میتوانند انجام دهند، علاوه بر این اثر معنوي و اخلاقی انفاق بستگی به حجم انفاق و زیادي آن ندارد و در هر حال
ذکر شده، زیرا این آیات نقطه « انفاق » عاید انفاق کننده میشود. جالب توجّه این که در اینجا نخستین صفت برجسته پرهیزکاران
مقابل صفاتی را که درباره ربا خواران و استثمارگران در آیات قبل ذکر شد، بیان میکند، به علاوه گذشت از مال و ثروت آن هم
وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ). حالت خشم و ) « آنها بر خشم خود مسلّطند » در حال خوشی و تنگدستی روشنترین نشانه مقام تقوا است. 2
غضب از خطرناكترین حالات است و اگر جلوي آن رها شود، در شکل یک نوع جنون و دیوانگی و از دست دادن هرنوع کنترل
صفحه 86 از 391
اعصاب خودنمایی میکند و بسیاري از جنایات و تصمیمهاي خطرناکی که انسان یک عمر باید کفّاره و جریمه آن را بپردازد در
چنین حالی انجام میشود و لذا در آیه فوق دوّمین صفت برجسته پرهیزکاران را فروبردن خشم معرفی کرده است. پیغمبر اکرم صلی
مَنْ کَظَمَ غَیْظا وَ هُوَ قادِرٌ عَلی اِنْفاذِهِ مَلَأَهُ اللّهُ اَمْنا وَ ایمانا: آن کس که خشم خود را فرو ببرد با این که قدرت » : الله علیه و آله فرمود
وَ الْعافینَ عَنِ النَّاسِ). فروبردن ) « آنها از خطاي مردم میگذرند » 3 .« بر اعمال آن دارد خداوند دل او را از آرامش و ایمان پر میکند
خشم بسیار خوب است اما به تنهایی کافی نیست زیرا ممکن است کینه و عداوت را از قلب انسان ریشهکن نکند، در این حال براي
گردد، لذا به دنبال صفت عالی خویشتنداري و فروبردن « عفو و بخشش » توأم با « کَظْم غَیْظ » پایان دادن به حالت عداوت باید
خشم، مسأله عفو و گذشت را بیان نموده، البتّه منظور (صفحه 74 ) گذشت و عفو از کسانی است که شایسته آنند نه دشمنان خون
وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ). در اینجا اشاره به ) « آنها نیکوکارند » آشامی که گذشت و عفو باعث جرأت و جسارت بیشتر آنها میشود. 4
مرحلهاي عالیتر از عفو شده که همچون یک سلسله مراتب تکاملی پشت سرهم قرار گرفتهاند و آن این است که انسان نه تنها خشم
خود را فرو برد و با عفو و گذشت کینه را از دل بشوید بلکه با نیکی کردن در برابر بدي (آنجا که شایسته است) ریشه دشمنی را
در دل طرف نیز بسوزاند و قلب او را نسبت به خویش مهربان گرداند به طوري که در آینده چنان صحنهاي تکرار نشود، به طور
خلاصه نخست دستور به خویشتنداري در برابر خشم و پس از آن دستور به شستن قلب خود و سپس دستور به شستن قلب طرف
میدهد. در حدیثی که در کتب شیعه و اهل تسنّن در ذیل آیه فوق نقل شده چنین میخوانیم که: یکی از کنیزان امام علی بن
الحسین به هنگامی که آب روي دست امام میریخت، ظرف آب از دستش افتاد و بدن امام را مجروح ساخت، امام از روي خشم
عرض کرد: ، « خشم خود را فرو بردم » : سر بلند کرد کنیز بلافاصله گفت خداوند در قرآن میفرماید: (وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ) امام فرمود
تو را در راه » : امام فرمود « وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ » : او مجدّدا گفت ، « تو را بخشیدم خدا تو را ببخشد » : فرمود « وَ الْعافینَ عَنِ النَّاس »
1) این حدیث شاهد زندهاي است بر این که سه مرحله مزبور هر کدام مرحلهاي عالیتر از مرحله قبل است. ) .« خدا آزاد کردم
( در ذیل آیه مورد بحث مراجعه شود. (صفحه 75 « نُورُ الثَّقَلَیْن » و « دُرُّ الْمَنْثُور » -1 به *****
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
اشاره
این واژه در فرهنگ عرب، به معناي بستن سر مشک آبی است که پر شده است؛ و به همین تناسب، در مورد کسانی که از :« کَظْم »
به معناي قناتی است که از زیر زمین روان « کَظامَه » خشم آکنده میشوند امّا به دلایلی خشم خویش را فرو میبرند؛ به کار میرود و
آن است که خشم در برابر خشنودي و تصمیم بر کیفر کسی میباشد که درخور آن است؛ امّا غیظ، « غَیْظ » و « خشم » است. تفاوت
هیجان در برابر گناه و زشتی است. به همین جهت در مورد خدا، خشم به کار میرود، نه غیظ.
پرتوي از سیماي خانواده بهشتی
همانان که در « الَّذینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ » : قرآن در این آیه پرتوي از سیماي خانواده بهشتی را ترسیم میکند و میفرماید
دو نظر ارائه شده است: 1. بعضی این دو واژه را به معناي « ضَ رّاء » و « سَرّاء » گشایش و تنگنا، انفاق میکنند در تفسیر دو واژه
معنا کردهاند و معتقدند آیه شریفه بیانگر این واقعیت « شادمانی و اندوه » گرفتهاند. 2 و برخی آن دو را به « تنگدستی و گشایش »
وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَ الْعافینَ » . است که این فراز و نشیبها و حالات گوناگون روحی، هرگز آنان را از انفاق در راه خدا باز نمیدارد
و آنان که به هنگام جوشش خشم، آن را فرو میبرند و از کسانی که به آنان خسارت و آزار رساندهاند، انتقام « عَنِ النَّاسِ
صفحه 87 از 391
نمیگیرند و به جاي آن شکیبایی پیشه میسازند. و نیز آنان که از گناه و لغزش مردم در صورتی که نظام جامعه گسیخته نشود،
صفحه 76 ) آیه شریفه بیان میدارد که هر که اینگونه شد و به این ویژگیها آراسته گردید، ) « وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ » . میگذرند
نیکوکار است؛ و خداوند نیکوکاران را دوست دارد و به آنان پاداشی عظیم میدهد. به اعتقاد دستهاي از مفسّران، ممکن است
برخی بر آنند که منظور ، « اِحْسان » احسان و نیکی، خود یکی دیگر از ویژگیهاي پروا پیشگان و شرط تقوي باشد و در تفسیر واژه
این است که به کسانی نیکی کنی که در مورد تو بدرفتاري کردهاند؛ چرا که نیکی به کسانی که به تو نیکی کردهاند، نوعی داد و
ستد و معامله است، نه نیکی و نیکوکاري.
پرتوي از روایات در مورد سخاوت و انفاق
نخستین ارزشی که آفریدگار هستی آن را از ویژگیهاي اهل بهشت شمرده و مردم را بدان ترغیب فرموده، خصیصه انسانی و
. اخلاقی بخشندگی و سخاوت است. در این مورد، روایات ارزنده و انسانسازي نیز رسیده است که به برخی از آنها نظر میافکنیم: 1
از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله آوردهاند که فرمود: اَلسَّخاءُ شَجَرَةٌ فِی الْجَنَّۀِ اَغْصانُها فِی الدُّنْیا مَنْ تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْ اَغْصانِها قادَتْهُ
1) بخشندگی و سخاوت، درخت پر ) « اِلَی الْجَنّۀِ وَالْبُخْلُ شَجَرَةٌ فِی النّارِ اَغْصانُها فِی الدُّنْیا فَمَنْ تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْ اَغْصانِها قادَتْهُ اِلَی النّارِ
میوهاي است در بهشت که شاخه و برگ آن تا دنیا گسترش یافته است؛ هرکه به شاخهاي از آن درآویزد، او را به بهشت پر طراوت
خدا راه مینماید و بخل و تنگ چشمی، درختی است از درختهاي دوزخ که شاخساران آن تا دنیا امتداد یافته است؛ هر که به
2) بهشت، خانه و ) «. لاسْخِیاءِ 􀁴 اَلْجَنَّۀُ دارُ ا » : شاخهاي از آن چنگ زند، او را به دوزخ راه خواهد نمود. 2. امیر مومنان علیهالسلام فرمود
اَلسَّخِیُّ قَریبٌ مِنَ اللّهِ قَریبٌ مِنَ الْجَنَّۀِ قَریبٌ مِنَ النّاسِ وَ بَعیدٌ مِنَ النّارِ وَالبَخیلُ بَعیدٌ مِنَ » : قرارگاه سخاوتمندان است. 3 و نیز فرمود
2. الکافی، ج 4، ص 9. عُیون . 1. کَنْزُ الْعُمّال، ج 6، ص 337 ، ح 15927 (3) «. اللّهِ بَعیدٌ مِنَ الْجَنَّۀِ بَعیدٌ مِنَ النّاسِ وَ قَریبٌ مِنَ النّارِ
اَخبار الرِّضا(ع)، ج 2، ص 12 . (صفحه 77 ) بخشنده، به خدا و بهشت و مردم نزدیک و از آتش دوزخ دور است؛ و بخیل، به عکس
او، از خدا و بهشت و مردم دور و به آتش دوزخ بسیار نزدیک است.
ارزش انسانی و اخلاقی فرو بردن خشم و غضب
آفریدگار هستی در ادامه آیه شریفه، فروبردن خشم را نیز از ویژگیهاي دیگر بهشتیان و پرواپیشگان عنوان میسازد. 1. از پیامبر
1) هر که ) «. مَنْ کَظَمَ غَیْظَهُ وَ هُوَ قادِرٌ عَلی اِنْفاذِهِ مَلأََهُ اللّهُ یَوْمَ الْقِیامَۀِ آمِناً وَ إیماناً » : گرامی صلی الله علیه و آله آوردهاند که فرمود
خشم خود را فرو برد در حالی که میتواند انتقام بگیرد، خداوند وجود او را در روز رستاخیز، سرشار از شادمانی، امنیّت و ایمان
2) فرو برنده خشم ) «. کاظِمُ الْغَیْظِ کَضارِبِ السَّیْفِ فی سَبیلِ اللّهِ فی وَجْهِ عَدُوِّهِ » : میسازد. 2. همچنین روایت کردهاند که فرمود
لَیْسَ الشَّدیدُ » : همانند کسی است که با شمشیر آخته رویاروي دشمنان خدا ایستاده و در راه او شمشیر میزند. 3 و نیز فرمود
3) قهرمان آن نیست که در میدان کشتی …) « بِالصَّرْعَۀِ اِنَّمَا الشَّدیدُ الَّذي یَمْلِکُ نَفْسَهُ عِنْدَ الْغَضَبِ ثُمَّ ذَکَرَ …: وَ الْعافینَ عَنِ النّاسِ
پیروز شود، بلکه کسی است که به هنگام غضب زمام نفس خویش را به کف داشته باشد و آنگاه این آیه شریفه را تلاوت کرد که:
4) این دسته از مردم، در ) «. اِنَّ هؤُلاءِ فی اُمَّتی قَلیلٌ اِلاّ مَنْ عَصَمَ اللّهُ » : 4. همچنین از آن حضرت است که … « وَ الْعافینَ عَنِ النَّاس »َ
جامعه و امّت من بسیار اندکند و فقط خدا باید آنان را مدد رساند؛ امّا در جامعههاي پیشین شمار آنها بسیار بوده است. 1. عُیُون
4. صحیح بُخاري، ج 8، ص . 3. المُعجَمُ الکبیر، لِلطَّبَرانی، ص 12 . 2. المُعجَم الکبیر، لِلطَّبَرانی، ص 12 . اَخبار الرِّضا(ع)، ج 2، ص 12
5. تفسیر کَشّاف، ج 1، ص 464 . (صفحه 78 ) نکتهاي ظریف نکتهاي ظریف و درسی انسان . 34 و صحیح مُسلم، ج 4، ص 2014
پیامبر .« گذشت از لغزشهاي دیگران، اگرچه واجب نیست، بسیار مورد رضاي خداست » : ساز در این آیه شریفه هست و آن اینکه
صفحه 88 از 391
هیچ انسانی از حقّ خویش در «. ما عَفا رَجُلٌ مَظْلَمَۀً قَطُّ اِلاّ زادَهُ اللّهُ بِها عِزّاً » : گرامی صلی الله علیه و آله در این خصوص فرموده است
مورد دیگري نگذشت، جز اینکه خدا به برکت آن عمل انسانی، شکوه و عزّتی به او ارزانی داشت. نیکوکاران و از پی آن، خداوند
از نیکوکاران سخن به میان میآورد و به روشنی میفرماید که آنان را دوست دارد. نیکوکار، انسان شایستهاي است که فقط به
خاطر خدا نعمتی خالص به دیگري میبخشد و براي خشنودي او کارهاي شایسته انجام میدهد. در این مورد آوردهاند که روزي
یکی از کنیزان چهارمین امام نور، با ظرفی، آب بر دست آن بزرگوار میریخت که ظرف آب از دستش افتاد و آب جوشان،
دستهاي آن حضرت را سوزاند. امام چهارم سر بلند کرد و نگاهی به کنیز انداخت؛ که آن بنده هوشمند خدا گفت: خداوند
فرمود: گذشت « وَ الْعافینَ عَنِ النَّاس »َ : حضرت فرمود: خشم خویش را فرو بردم. گفت: میفرماید .« وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظ » : میفرماید
( فرمود: برو که تو را در راه خدا آزاد ساختم. (صفحه 79 .« وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ » کردم. گفت: میفرماید
12 . آیه (نفی خشونت نسبت به خانواده)
اشاره
نفی خشونت نسبت به خانواده وَ الَّذینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَۀً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ لَمْ
یُصِرُّوا عَلی ما فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُونَ و آنها که وقتی مرتکب عمل زشتی شوند، یا به خود ستم کنند، به یاد خدا میافتند و براي گناهان
خود، طلب آمرزش میکنند و کیست جز خدا که گناهان را ببخشد؟ و بر گناه، اصرار نمیورزند، با این که میدانند. ( 135 / آل
عمران)
شرح آیه از تفسیر نمونه
از ماده فُحْش و فَحْشاء به معنی هر عمل بسیار زشت است و انحصار به اعمال منافی عفت ندارد زیرا در اصل به معنی « فاحِشَ ۀ »
آنها علاوه بر » است که هر گناهی را شامل میشود. 5 در آیه فوق اشاره به یکی دیگر از صفات پرهیزکاران شده که « تجاوز از حدّ »
از .« اوصاف مثبت گذشته اگر مرتکب گناهی شوند به زودي به یاد خدا میافتند و توبه میکنند و هیچگاه اصرار بر گناه نمیورزند
تعبیري که در این آیه شده چنین استفاده میشود که انسان تا به یاد خدا است مرتکب گناه نمیشود آنگاه مرتکب گناه میشود که
به کلّی خدا را فراموش کند و غفلت تمام وجود او را فراگیرد، اما این فراموشکاري و غفلت در افراد پرهیزکار دیري نمیپاید، به
زودي به یاد خدا میافتند و گذشته را جبران میکنند، آنها احساس میکنند که هیچ پناهگاهی جز خدا ندارند و تنها باید آمرزش
وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ اِلاَّ اللّهُ). باید توجّه داشت که در آیه ) « کیست جز خدا که گناهان را ببخشد » . گناهان خویش را از او بخواهند
و فرق میان این دو ممکن است این باشد که فاحشه اشاره به « اَوْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ » علاوه بر عنوان فاحشه، ظلم بر خویشتن نیز ذکر شده
آنها هرگز با علم و آگاهی بر » : گناهان کبیره و ظلم بر خویشتن اشاره به گناهان صغیره است. در پایان آیه براي تأکید میگوید
وَ لَمْ یُصِرُّوا عَلی ما فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُونَ). در ذیل این آیه از امام باقر نقل شده ) « گناه خویش اصرار نمیورزند و تکرار گناه نمیکنند
اَلاِْصْرارُ اَنْ یَذْنِبَ الذَّنْبَ فَلا یَسْتَغْفِرَ اللّهَ وَ لا یُحَدِّثُ نَفْسَهُ بِتَوْبَۀٍ فَذلِکَ الاِْصْرارُ: اصرار بر گناه این است که » : که (صفحه 80 ) فرمود
(1) .« انسان گناهی کند و دنبال آن استغفار ننماید و در فکر توبه نباشد این است اصرار بر گناه
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
اشاره
صفحه 89 از 391
پافشاري بر اندیشه یا عقیده یا کاري. :« اِصْرار » . است « کار بسیار زننده و زشت » به معناي « فُحْش » برگرفته از مادّه :« فاحِشَه »
شأن نزول
در شأن نزول آیه مورد بحث دو روایت رسیده است: 1. گروهی از مفسرین آوردهاند که برخی از ایمان آوردگان به محضر پیامبر
اي پیامبر خدا! آیا بنی اسرائیل در بارگاه خداوند از ما گرامیترند که خدا کیفر » : صلی الله علیه و آله شرفیاب شدند و گفتند
و این پرسش بدان جهت بود که اگر یکی از «؟ گناهانشان را در همین دنیا میدهد؛ امّا کیفر گناهان ما را به سراي آخرت میاندازد
گوش و » آنان گناهی مرتکب میشد، بامدادان که از خواب برمیخاست، به کیفر گناهش، روي درب خانهاش نقش میبست که
و بدینوسیله رسوا میشد. پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله در پاسخ آنان، به اندیشه فرو رفت؛ که فرشته وحی … « بینیات بریده باد
در رسید و این آیه شریفه را آورد؛ و بدینسان، آفریدگار هستی توبه و آمرزش خواهی را به جاي آن رسوایی بزرگی که کفّاره
گناهان بنی اسرائیل در این جهان بود، براي امّت پیامبر صلی الله علیه و آله مقرّر فرمود. 2. امّا گروهی دیگر آوردهاند که: بانویی به
در خانه یا انبار خویش، خرماي » : رفت تا خرما بخرد. فروشنده براي فریب دادن زن گفت « نَبهان » درِ مغازه مردي مسلمان به نام
ذیل آیه. (صفحه 81 ) دست تجاوز به ، « عَیّاشی » و هنگامی که او را با این نقشه شوم به خانه برد، ***** 1- تفسیر « مرغوبتري دارم
فروشنده از «؟ مرگ بر تو باد! آیا از خدا نمیترسی » : سوي وي گشود و او را بوسید. آن زن با شرف و پاکدامن، بر او خروشید که
نهیب قهرمانانه زن به خود آمد و به شدّت پشیمان شد. زن به سلامت بیرون آمد و آن مرد به خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله
رسید و ضمن اعتراف به گناه، با ندامتی بسیار، راه چاره خواست و آنجا بود که این آیه مبارکه فرود آمد: وَالَّذینَ اِذا فَعَلُوا … در
و کسانی که چون کار زشتی انجام دهند یا به « وَ الَّذینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَ ۀً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَ هُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ » : آیه مورد بحث میفرماید
دیدگاهها ، « ظَلَمُوا » و « فاحِشَ ۀً » خویشتن ستم روا دارند، به یاد خدا میافتند و او را با همه وجود یاد میکنند. در مفهوم دو واژه
گرفتهاند و دوّمی را سایر گناهان دانستهاند. 2. برخی دیگر، « عمل منافی با عفّت » متفاوت است: 1. بعضی نخستین واژه را به مفهوم
به هر گناه بزرگی خواه « فاحشه » : واژه نخست را گناهان بزرگ و دوّمی را گناهان کوچک عنوان ساختهاند. 3. عدّهاي گفتهاند
تفسیر کردهاند. « گفتار زشت » را به « ظلموا » و « کار زشت » را به « فاحشه » ، آشکار، خواه نهان اطلاق میشود. 4 و پارهاي دیگر
این است که کیفر دردناك خدا و آتش شعلهوري را که پروردگار براي تبهکاران برافروخته است، « به یاد خدا افتادن » مقصود از
و براي گناها نشان، از خداوند آمرزش میخواهند. « فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ » . بیاد آورند؛ از گناه دست بشویند و به زشتی نزدیک نشوند
منظور این است که آنان پس از به فراموشی سپردن خدا و ارتکاب گناه، به خود آیند. پس، آفریدگار هستی این گروه از انسانها را
میستاید؛ چرا که آنان بعد از گمراهی، به راه درست میگرایند و جمعی بر آنند که آنان میگویند: بارخدایا! گناهان ما را بیامرز
و جز خدا، چه کسی گناهان را « وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ اِلاَّ اللّهُ » ( که ما توبه کننده و پشیمانیم و دیگر گرد گناه نمیگردیم. (صفحه 82
میبخشاید؟ این جمله از آیه شریفه، نهایت لطف و بخشایش خدا را نشانگر است؛ و مقصود از آن، ترغیب گناهکاران به توبه و
بازگشت به سوي خدا و طلب آمرزش و ایجاد حسن ظن در لغزشکاران و برانگیختن امید و نوید در آنان است. در این بیان، خدا به
بندگانی که مرتکب گناه شدهاند، میگوید: از خدایتان پوزش بخواهید و طلب آمرزش کنید و جز او چه کسی میتواند گناهایتان
ببخشید؟ تفاوت بخشش و آمرزش پروردگار با برخی بندگان شایسته و برزگمنش خود این است که آنان نیز از لغزشهاي همنوعان
خود میگذرند، امّا گناهانی که درخور کیفر است، تنها باید از سوي پروردگار بخشوده شود و اوست که گناهان کبیره را که
و بر آنچه مرتکب شدهاند، دانسته « وَ لَمْ یُصِ رُّوا عَلی ما فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُونَ » . لغزشهاي ما در برابر آنها ناچیز است عفو میکند
پافشاري نمیکنند. به عقیده گروهی از مفسّران، منظور از اصرار نورزیدن بر گناه این است که بعد از ارتکاب گناه توبه کنند و
آمرزش بخواهند. امّا باید دانست که مفهوم حقیقی توبه، فقط طلب آمرزش نیست، بلکه باید همراه با ترك گناه و تحوّل مطلوب
صفحه 90 از 391
اخلاقی و عملی باشد؛ چرا که پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله فرمود: هیچ گناهی در صورت تکرار و پافشاري بر آن، دیگر گناه
کوچک یا صغیره نیست، همانگونه که هیچ گناهی هم اگر توبه واقعی از پی آن آید و گناهکار از آفریدگار هستی آمرزش
در تفسیر خود « ابن عبّاس » . بخواهد و راه و رسم خویش را اصلاح کند، دیگر گناه کبیره نخواهد بود و مورد عفو قرار میگیرد
میگوید: پافشاري بر گناه این است که انسان به ارتکاب گناه عادت کند و به تدریج توبه و آمرزش خواهی از خدا را به فراموشی
در این مورد نیز دیدگاهها متفاوت است: 1. به باور گروهی منظور این است که این گناهگاران دانسته و با « وَ هُمْ یَعْلَمُونَ » . سپارد
آگاهی، به گناه (صفحه 83 ) دست یازیده و اینک توبه کردهاند و آمرزش خدا را میخواهند، نه اینکه از روي غفلت و ناآگاهی
گناه کرده باشند، چرا که خداوند چنین کسانی را میبخشد. 2 و به عقیده دستهاي دیگر، منظور این است که آنان به گناه خویش
آگاهند و با این وصف، چنانچه توبه کنند گناهشان بخشوده میشود؛ چرا که در صورت ناآگاهی بر گناه و نداشتن راهی براي
( آگاهی، به کسی میمانند که ندانسته با مادر رضاعی خویش ازدواج کند که در این صورت گناهی بر او نیست. (صفحه 84
13 . أُولئِکَ جَزاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلینَ
ترجمه
آنها پاداششان آمرزشِ پروردگار و بهشتهایی است که از زیر درختانش، نهرها جاري است جاودانه در آن میمانند، چه نیکو
است پاداش اهل عمل. ( 136 / آل عمران)
شرح آیه از تفسیر نمونه
و شستشوي دل و جان و تکامل روحانی شده، سپس اشاره به مواهب « مغفرت » در حقیقت در اینجا نخست اشاره به مواهب معنوي و
وَ نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلینَ). نه افراد واداده و ) « این چه پاداش نیکی است براي آنها که اهل عمل هستند » : مادّي نموده و در پایان میگوید
( تنبل که همیشه از تعهّدات و مسؤولیّتهاي خویش میگریزند. ( 1
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
آنانند که پاداششان بر کارهاي شایسته و توبه و « أُولئِکَ جَزاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها »
بازگشت به سوي خدا آمرزشی از جانب پروردگارشان و بوستانهایی است که از زیر درختان آنها جویبارها روان است؛ و آنان در
و پاداش آنان که عمل شایسته انجام میدهند، راستی چه نیکو پاداشی است! این « وَ نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلینَ » . آنجا جاودانه خواهند بود
پاداشها عبارتند از: 1. بهشت پرطراوت و زیباي خدا؛ 2. انواع پاداشها و آمرزشها؛ 3. بخشایش گناهان و پردهپوشی از بدیها. آري؛
اینها پاداشهاي شکوهمندي هستند که از مهر و فزون بخشی خدا سرچشمه ***** 1- از آیات مورد بحث میتوان در ارتباط با
( نفی خشونت نسبت به زنان و کودکان و اثبات مهرورزي در خانواده و بازسازي روانی جامعه استفاده کرد (مؤلّف). (صفحه 85
میگیرند؛ چه، چشمپوشی از کیفر گناهان به برکت توبه، مهر و بخششی از سوي خداست، گر چه انسان به برکت توبه از دیدگاه
عقل، درخور پاداش میشود و پروردگار به توبه و بازگشت به سوي حقّ و عدالت دستور داده است و دستور به انجام دادن کارهاي
( شایسته بدون پاداش زیبنده نیست. (صفحه 86
14 . آیه (چرا غالبا خانوادههاي بیبند و بار در ناز و نعمتند و خانوادههاي با ایمان در سختی و مشقّت)
صفحه 91 از 391
اشاره
چرا غالبا خانوادههاي بیبند و بار در ناز و نعمتند و خانوادههاي با ایمان در سختی و مشقّت لا یَغُرَّنَّکَ تَقَلُّبُ الَّذینَ کَفَرُوا فِی الْبِلادِ
رفت و آمد (پیروزمندانه) کافران در شهرها، تو را نفریبد. ( 196 / آل عمران) مَتاعٌ قَلیلٌ ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ این متاع
ناچیزي است و سپس جایگاهشان دوزخ و چه بد جایگاهی است. ( 197 /آلعمران)
شرح آیه از تفسیر نمونه
سؤالی که براي جمعی از مسلمانان عصر پیامبر، مطرح بود یک سؤال عمومی و همگانی براي بسیاري از مردم در هر عصر و زمان
است، آنها غالبا زندگی مرفّه و پر ناز و نعمت گردنکشان و طغیانگران و فراعنه و افراد بیبند و بار را، با زندگی پر مشقّت جمعی از
افراد با ایمان مقایسه میکنند و میگویند چرا آنها با آن همه جنایت و آلودگی زندگی مرفّهاي دارند و اینها با داشتن ایمان و تقوا
در سختی به سر میبرند و گاهی این موضوع در افراد سست ایمان ایجاد شکّ و تردید میکند. این سؤال اگر به دقّت بررسی شود
و عوامل مطلب در دو طرف تجزیه و تحلیل گردد، پاسخهاي روشنی دارد، که آیه فوق به بعضی از آنها اشاره کرده است و با دقّت
رفت و آمد پیروزمندانه کافران در شهرهاي مختلف هرگز تو را » : و مطالعه، به بعضی دیگر میتوانیم دست یابیم. آیه میگوید
گرچه مخاطب در آیه شخص پیامبر است ولی روشن است که منظور عموم .« نفریبد: لا یَغُرَّنَّکَ تَقَلُّبُ الَّذینَ کَفَرُوا فِی الْبِلادِ
این پیروزيها و درآمدهاي مادّي بی قید و شرط، پیروزيهاي زودگذر و اندكاند: » : مسلمانان میباشند. در آیه دوّم میفرماید
و به دنبال این پیروزيها عواقب شوم و مسؤولیّتهاي آن دامان آنها را خواهد گرفت و » : سپس اضافه میکند .« مَتاعٌ قَلیلٌ
آیه فوق در حقیقت اشاره به دو نکته .« جایگاهشان دوزخ است چه جایگاه بد و آرامگاه نامناسبی: ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ
میکند: نخست، این که بسیاري از پیروزيهاي (صفحه 87 ) طغیانگران و ستمکاران ابعاد محدودي دارد، همانطور که محرومیّتها
و ناراحتیهاي بسیاري از افراد با ایمان نیز محدود است، نمونه زنده این موضوع را در وضع مسلمانان آغاز اسلام و دشمنان آنها
میتوانیم مشاهده کنیم، حکومت اسلام چون در آن زمان به شکل نهالی نوخاسته بود و از طرف دشمنان نیرومندي که همچون
طوفان براو میتاختند تهدید میشد بسیار پر و بال بسته بود به خصوص این که مهاجرت مسلمانان مکّه آنها را که در اقلیّت بودند به
کلّی از هستی ساقط کرده بود و این وضع، مخصوص آنها نبود، بلکه تمام طرفداران یک انقلاب بنیادي و روحانی در یک جامعه
فاسد، یک دوران محرومیّت شدید در پیش خواهند داشت. ولی میدانیم که این وضع زیاد طولانی نشد، حکومت اسلامی
ریشههاي محکمی پیدا کرد و شاخههاي آن نیرومند و قوي شد، سیل ثروت به کشور اسلام سرازیر شد و دشمنان سرسخت که در
در آیه به آن اشاره شده است. دیگر این که « مَتاعٌ قَلیل » ناز و نعمت بودند به خاك سیاه نشستند، این همان چیزي است که با جمله
موفقیّتهاي مادّي جمعی از افراد بیایمان بر اثر این است که در جمعآوري ثروت هیچگونه قید و شرطی براي خود قایل نیستند و
از هر طریقی خواه مشروع یا نامشروع و حتی با مکیدن خون بینوایان براي خود ثروت اندوزي میکنند، در حالی که مؤمنان براي
رعایت اصول حقّ و عدالت محدودیّتهایی دارند و باید هم داشته باشند، بنابراین نمیتوان حال این دو را با هم مقایسه کرد، اینها
احساس مسؤولیّت میکنند، در حالی که آنها هیچگونه مسؤولیّتی براي خود احساس نمیکنند و از آن جا که عالم، عالم اختیار و
آزادي اراده است، خداوند هر دو دسته را آزاد گذاشته تا سرانجام، هر یک به نتیجه اعمال خود برسند و این همان است که در آیه
.« ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ » : فوق به آن اشاره شده
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
صفحه 92 از 391
همانگونه که در شأن نزول اشاره شد، این آیهها در پاسخ به پرسش جمعی از (صفحه 88 ) مسلمانان در مورد راز برخورداري از ناز
لا یَغُرَّنَّکَ تَقَلُّبُ » : و نعمت برخی از شرك گرایان و بیدادپیشگان و محرومیّت برخی از ایمان آوردگان فرود آمد، نخست میفرماید
رفت و آمد کفرگرایان در شهرها و ژستهاي پیروزمندانه و درآمدهاي سرشارشان هرگز تو را نفریبد. به باور « الَّذینَ کَفَرُوا فِی الْبِلادِ
برخی روي سخن در آیه شریفه، با پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله است؛ و به باور برخی دیگر، با تکتک ایمان آوردگان یا
انسانهاي حقطلب میباشد و هشدار میدهد که مبادا جنب و جوش کافران و بیداد پیشگان و رفت و آمد آنان در شهرها و سود
سرشار و بهرهوریشان از ارزشهاي مادي و بازخواست فوري نشدنشان، تو را بفریبد یا مایه حسرت تو شود؛ چرا که فرجام کار آنان،
به دلیل اندیشه و عقیده منحط و رفتار و کردار بیدادگرانهشان، آتش دوزخ است و به سبب کفرشان همیشه در آنجا ماندگار
مَتاعٌ قَلیلٌ ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ » . خواهند بود و کاري که فرجام آن کیفر دردناك خدا و آتش دوزخ باشد در آن هیچ چیزي نیست
آري، این درآمدها و سودهاي مادّي هر چه باشد، ناچیز است و این احساس پیروزیها، کوتاهمدّت و زودگذر؛ و آنگاه « بِئْسَ الْمِهادُ
است که عواقب بیداد و گمراهی آنان دامنگیرشان میشود و جایگاهشان دوزخ خواهد بود و راستی که دوزخ چه بد جایگاه
( آمادهاي است! (صفحه 89
لکِنِ الَّذینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ ... » .15
آیه
« لکِنِ الَّذینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها نُزُلًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ لِلْأَبْرارِ »
ترجمه
ولی کسانی که (ایمان دارند و) از پروردگارشان میپرهیزند، براي آنها باغهایی از بهشت است، که از زیر درختانش نهرها جاري
است، همیشه در آن خواهند بود. این، نخستین پذیرایی است که از سوي خداوند به آنها میرسد و آن چه در نزد خداست، براي
نیکان بهتر است. ( 198 / آل عمران)
شرح آیه از تفسیر نمونه
در لغت به معناي چیزي است که براي پذیرایی میهمان آماده میشود و بعضی گفتهاند نخستین چیزي که به وسیله آن از « نُزُل »
مهمان پذیرایی میشود، همانند شربت یا میوهاي که در آغاز ورود براي میهمان میآورند و اما پذیرایی مهمتر و عالیتر همان
آنچه در نزد خداست براي نیکان بهتر است: وَ ما » : نعمتهاي روحانی و معنوي است که در پایان آیه به آن اشاره شده، میفرماید
.« لابْرارِ 􀁴 عِنْدَاللّهِ خَیْرٌ لِ
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
اشاره
کالا و سودي که لذّتبخش است؛ و به وسایل :« مَتاع » . توهّم و پندار خوبی و شادمانی درباره چیزي که از اینها تهی است :« غُرُور »
به آنچه که انسان در آن مسکن میگزیند و آن را بستر :« مِهاد » . لذّت همچون پست و مقام و ثروت و فرزند نیز گفته میشود
نیکان و بندگان شایسته خدا. :« اَبْرار » . آرامش خود قرار میدهد، گفته میشود
صفحه 93 از 391
شأن نزول
در شأن نزول سه آیه مورد بحث، روایت کردهاند که: بعضی از شركگرایان عرب کاروانهاي تجارتی داشتند و برخی نیز از راه داد
و ستد، (صفحه 90 ) سود سرشاري به دست آورده و به ظاهر غرق در ناز و نعمت بودند. در برابر این دو گروه، ایمان آوردگان به
خدا قرار داشتند که به سبب ایمان و جهاد و هجرت و فداکاري و ایثار، در فشار اقتصادي بسر میبردند. روزي یکی از مسلمانان با
شگفتا که دشمنان خدا در ناز و نعمتاند و ما در تنگناي فقر و » : تعمّق در وضعیت دو گروه توحیدگرا و شركگرا، گفت
و در اینجا بود که این آیه شریفه فرود آمد. و نیز برخی آوردهاند که: این آیه مبارکه «؟ گرسنگی! راز و حکمت این واقعیت چیست
در مورد زراندوزان یهود فرود آمد؛ چرا که آنان بیشتر در سیر و سفر و تجارت و مالاندوزي بودند و از این راه ثروت سرشاري
گردآورده و به آن مینازیدند و خدا با نزول این آیه شریفه، به ایمان آوردگان هشدار داد که به ثروت و جنب و جوش و بهرهوري
ناچیز دنیوي آنان حسرت نخورند.
این دیگر چه رازي است؟
همانگونه که در شأن نزول اشاره شد، این آیهها در پاسخ به پرسش جمعی از مسلمانان در مورد راز برخورداري از ناز و نعمت
لا یَغُرَّنَّکَ تَقَلُّبُ الَّذینَ » : برخی از شركگرایان و بیداد پیشگان و محرومیّت برخی از ایمان آوردگان فرود آمد، نخست میفرماید
رفت و آمد کفرگرایان در شهرها و ژستهاي پیروزمندانه و درآمدهاي سرشارشان هرگز تو را نفریبد. به باور برخی « کَفَرُوا فِی الْبِلادِ
روي سخن در آیه شریفه، با پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله است؛ و به باور برخی دیگر، با تکتک ایمان آوردگان یا انسانهاي
حقطلب میباشد و هشدار میدهد که مبادا جنب و جوش کافران و بیداد پیشگان و رفت و آمد آنان در شهرها و سود سرشار و
بهرهوریشان از ارزشهاي مادي و بازخواست فوري نشدنشان، تو را بفریبد یا مایه حسرت تو شود؛ چرا که فرجام کار آنان، به دلیل
اندیشه و عقیده منحط و رفتار و کردار بیدادگرانهشان، آتش دوزخ است و به سبب کفرشان همیشه در آنجا ماندگار خواهند بود و
مَتاعٌ قَلیلٌ ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ » . کاري که فرجام آن کیفر دردناك خدا و آتش دوزخ (صفحه 91 ) باشد در آن هیچ چیزي نیست
آري، این درآمدها و سودهاي مادّي هر چه باشد، ناچیز است و این احساس پیروزیها، کوتاهمدّت و زودگذر؛ و آنگاه « بِئْسَ الْمِهادُ
است که عواقب بیداد و گمراهی آنان دامنگیرشان میشود و جایگاهشان دوزخ خواهد بود و راستی که دوزخ چه بد جایگاه
لکِنِ الَّذینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها نُزُلًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ » : آمادهاي است! آنگاه میافزاید
آري، فرجام تیره و تاري در انتظارِ کفرگرایان است؛ امّا خیر و سعادت از آنِ کسانی است که پرواي پروردگارشان را « خَیْرٌ لِلْأَبْرارِ
پیشه خود سازند و ضمن اداي تکالیف و وظایف، از لغزش و گناه دوري جویند. چنین کسانی باغهایی در بهشت خواهند داشت که
از زیر درختان آنها جویبارها روان است. این باغها با آن شکوه و نعمتها و مواهب، نخستین وسیلهاي است که براي پذیرایی و
گرامیداشت آنان آماده شده است؛ امّا از این برتر و عظیمتر، پاداش و گرامیداشتی است که نزد خداست و آنچه نزد اوست براي
نیکان و شایستگان، از تمامی ارزشهاي مادّي کفرگرایان که از راه تجارت و سیاحت و بیدادگري و رباخوارگی به دست میآورند،
در این « ابن مسعود » . بهتر و بالاتر است؛ چرا که نعمتهاي دنیوي فناپذیر و زودگذر و نعمتها و مواهب خدا و پاداش او جاودانه است
مورد گفته است: براي همه انسانها، از شایستگان گرفته تا زشتکاران، مرگ و سراي آخرت بهتر از زندگی این جهان است؛ زیرا
آنچه شایستگان به موجب همین آیه شریفه نزد خدا دارند، بهتر و بالاتر از تمامی ارزشهاي مادّي است و بدکاران و بیدادگران نیز
چنانچه بخواهند به زشتکاري خویش ادامه دهند و به راه حق و عدالت باز نگردند و جبران سیاهکاریهایشان را نکنند، مرگ
. 1. سوره آل عمران، آیه 178 ( برایشان بهتر از این زندگی است که هر لحظه گناه آنان سنگینتر و کیفرشان سهمگینتر میشود. ( 1
صفحه 94 از 391
( (صفحه 92
16 . آیه (چهار دستور براي خوشبختی خانواده)
اشاره
چهار دستور براي خوشبختی خانواده یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ اي کسانی که ایمان
آوردهاید (در برابر مشکلات و هوسها) استقامت کنید و در برابر دشمنان (نیز،) پایدار باشید و از مرزهاي خود، مراقبت کنید و از
خدا بپرهیزید، شاید رستگار شوید. ( 200 / آل عمران)
شرح آیه از تفسیر نمونه
این آیه آخرین آیه سوره آل عمران است و محتوي یک برنامه جامع چهار مادهاي که ضامن سربلندي و پیروزي مسلمین است
اي کسانی که ایمان » : میباشد. 1 نخست روي سخن را به مؤمنان کرده و به اوّلین ماده این برنامه اشاره میکند و میفرماید
صبر و استقامت در برابر مشکلات و هوسها و حوادث، در .« آوردهاید در برابر حوادث ایستادگی کنید: یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا
حقیقت ریشه اصلی هرگونه پیروزي مادّي و معنوي را تشکیل میدهد و هر چه درباره نقش و اهمیّت آن در پیشرفتهاي فردي و
اِنَّ » : اجتماعی گفته شود کم است، این همان چیزي است که علی در کلمات قصارش آن را به منزله سر در برابر بدن معرفی کرده
در آیه میرساند که این برنامه همگانی و براي عموم مسلمانان است. 2 در « یا اَیُّهَا » خطاب .« الصَّبْرَ مِنَ الاْیمانِ کَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَ دِ
و در برابر دشمنان نیز استقامت به خرج » : مرحله دوم قرآن به افراد با ایمان دستور به استقامت در برابر دشمن میدهد و میفرماید
به معنی صبر و استقامت در برابر صبر و استقامت دیگران است. بنابراین قرآن نخست به افراد « مُصابَرَه » از « صابِرُوا » .« دهید: وَ صابِرُوا
با ایمان دستور استقامت میدهد، (که هرگونه جهاد با نفس و مشکلات زندگی را شامل میشود) و در مرحله دوّم دستور به
استقامت در برابر دشمن میدهد و این خود میرساند که تا ملّتی در جهاد با نفس و اصلاح نقاط ضعف درونی پیروز نشود،
پیروزي او بر دشمن ممکن نیست و بیشتر شکستهاي ما (صفحه 93 ) در برابر دشمنان به خاطر شکستهایی است که در جهاد با
استفاده میشود که هر قدر دشمن بر استقامت « صابِرُوا » نفس و اصلاح نقاط ضعف خود دامنگیر ما شده است. ضمنا از دستور
خود بیفزاید ما نیز باید بر پایداري و استقامت خود بیفزائیم. 3 در جمله بعد به مسلمانان دستور آمادهباش در برابر دشمن و مراقبت
این دستور به .« از مرزهاي خود، مراقبت به عمل آورید: وَ رابِطُوا » : دائم از مرزها و سرحدّات کشورهاي اسلامی میدهد و میفرماید
خاطر آن است که مسلمانان هرگز گرفتار حملات غافلگیرانه دشمن نشوند و نیز به آنها دستور آمادهباش و مراقبت همیشگی در
برابر حملات شیطان و هوسهاي سرکش میدهد، تا غافلگیر نگردند و لذا در بعضی از روایات از علی این جمله به مواظبت و
انتظار نمازها یکی بعد از دیگري تفسیر شده است، زیرا کسی که با عبادت مستمر و پیدرپی دل و جان خود را بیدار میدارد
گرفته شده و آن در « رِباط » از مادّه « رابِطُوا » همچون سربازي است که در برابر دشمن حالت آمادهباش به خود گرفته است. جمله
رَبْط » میگویند و « رِباط » اصل به معنی بستن چیزي در مکانی است (مانند بستن اسب در یک محل) و به همین جهت به کاروانسرا
به معنی مراقبت از مرزها آمده است، زیرا « مُرابَطَۀ » به معنی آرامش دل و سکون خاطر است، گویا به محلی بسته شده است و « قَلْب
معنی وسیعی دارد که هرگونه آمادگی « مُرابَطَۀ » سربازان و مرکبها و وسایل جنگی را در محلّ نگاهداري میکنند. خلاصه این که
یعنی آمادگی براي « مُرابَطَۀ » براي دفاع از خود و جامعه اسلامی را شامل میشود. در فقه اسلامی نیز در باب جهاد بحثی تحت عنوان
حفظ مرزها در برابر هجوم احتمالی دشمن دیده میشود که احکام خاصّ ی براي آن بیان شده است. (براي کسب اطّلاع بیشتر به
صفحه 95 از 391
گفته شده است امام صادق طبق روایتی میفرماید: « مرابط » کتب فقهی مراجعه شود). در بعضی از روایات به علماء و دانشمندان نیز
عُلَماءُ شیعَتِنا مُرابِطُونَ فِی الثَّغْرِ الَّذي یَلی اِبْلیسَ وَ عَفاریتَهُ وَ یَمْنَعُونَهُ عَلیَ الْخُرُوجِ عَنْ ضُ عَفاءِ شیعَتِنا وَ عَنْ اَنْ یَتَسَلَّطَ عَلَیْهِمْ اِبْلیسُ: »
دانشمندان پیروان ما همانند مرزدارانی هستند که در برابر لشکر ابلیس صفّ کشیدهاند و از حمله کردن آنها به افرادي که قدرت
طبرسی فصل اوّل. (صفحه 94 ) در ذیل این حدیث مقام و « اِحْتِجاج » -1 ***** (1) .« دفاع از خود ندارند جلوگیري میکنند
موقعیّت آنها برتر و بالاتر از افسران و مرزدارانی که در برابر هجوم دشمنان اسلام پیکار میکنند شمرده شده است و این به خاطر
آن است که آنها نگهبانان عقاید و فرهنگ اسلامند در حالی که اینها حافظ مرزهاي جغرافیایی هستند، مسلما ملّتی که مرزهاي
عقیدهاي و فرهنگی او، مورد حملات دشمن قرار گیرد و نتواند به خوبی از آن دفاع کند در مدت کوتاهی از نظر سیاسی و نظامی
نیز شکست خواهد خورد. 4 بالاخره آخرین دستور که همچون چتري بر همه دستورات سابق سایه میافکند دستور به پرهیزکاري
باید آمیخته با تقوا و پرهیزکاري باشد و از هرگونه خودخواهی و ریاکاري و « مُرابَطَ ۀ » و « مُصابَرَة » و « استقامت » .( است: (وَ اتَّقُوا اللّهَ
شما در سایه به کار بستن این چهار دستور، میتوانید رستگار شوید و با » : اغراض شخصی به دور گردد. در پایان آیه میفرماید
چرا با وجود علم مطلق خدا در قرآن از کلمه لَعَلَّ (شاید) .« تخلّف از آنها راهی به سوي رستگاري نخواهید داشت: لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ
لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ: شاید » شروع شده است مانند جمله « لَعَلَّ » استفاده شده است؟ گاهی سؤال میشود چرا در قرآن جملههایی با کلمه
نوعی تردید را میرساند که از مقام « لَعَلَّ » در حالی که کلمه « وَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ: شاید مشمول رحمت شوید » « رستگار شوید
خداوند داناي به همه چیز، دور است، این جمله اتّفاقا دست آویزي براي پارهاي از دشمنان اسلام شده و میگویند اسلام به کسی
شروع شده است. پاسخ: « لَعَلَّ » وعده نجات قطعی نمیدهد و وعده آن آمیخته با تردید است زیرا بسیاري از این وعدهها با کلمه
اتّفاقا این تعبیر یکی از نشانههاي عظمت و واقع بینی و واقعگویی قرآن مجید است زیرا قرآن این کلمه را در جایی به کار میبرد
اشاره اجمالی به آن شرایط شده است مثلًا سکوت کردن به هنگام « لَعَلَّ » که گرفتن نتیجه احتیاج به شرایطی دارد که به وسیله کلمه
شنیدن آیات قرآن و گوش فرا دادن به مضمون آیات به تنهایی (صفحه 95 ) کافی نیست که انسان مشمول رحمت الهی شود بلکه
وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِ تُوا » : علاوه بر آن، درك و فهم آیات و به کار بستن آنها نیز لازم است و لذا قرآن میگوید
1) اگر قرآن ) .« لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ: هنگامی که قرآن خوانده میشود گوش فرا دهید و خاموش باشید شاید مشمول رحمت شوید
میگفت حتما مشمول رحمت خواهید بود دور از واقعبینی بود زیرا همانطور که گفتیم این موضوع شرایط دیگري هم دارد ولی
سهم سایر شرایط محفوظ مانده است، ولی عدم توجّه به این حقیقت موجب خُرده گیري بر این آیات « شاید » هنگامی که میگوید
نمیدهد در حالی که این سخن نیز « شاید » در اینگونه موارد معنی « لَعَلَّ » شده و حتّی بعضی از دانشمندان ما نیز معتقد شدهاند که
یک نوع خلاف ظاهر بدون دلیل است (دقّت کنید). در آیه مورد بحث با این که اشاره به چهار ماده مهم از عالیترین دستورهاي
/ 204) - را به کار برده است. ***** 1 « لَعَلَّ » اسلامی شده باز براي این که از بقیه برنامههاي سازنده اسلامی غفلت نشود کلمه
( اعراف). (صفحه 96
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
اشاره
است؛ امّا در مورد آنان که در دژي پناه میگیرند و از ورود دشمن به درون آن، سرسختانه « بستن » در اصل به معناي :« رَبْط »
به کار رفته « آماده ساختن و به صف کردن اسبها براي رویارویی با دشمن » به مفهوم « رِباط » جلوگیري میکنند نیز به کار میرود و
است.
صفحه 96 از 391
چهار عامل موفّقیت
قرآن در این آیه ایمان آوردگان را مخاطب میسازد و آنان را به شکیبایی بر انجام وظایف و جهاد در راه حقّ و عدالت
اي کسانی که ایمان آوردهاید! شکیبایی پیشه سازید و پایداري ورزید و « یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا » . فرامیخواند
اي ایمان » مرزها را پاس دارید. در تفسیر آیه شریفه، دیدگاهها متفاوت است: 1. بعضی آن را بدین صورت معنا کردهاند که
آوردگان! در دین و آیین آسمانی خویش، ثابتقدم باشید و در برابر کفرگرایان و بیدادپیشگان پایداري ورزید و در برابر تجاوز و
با این مفهوم روشن آیه شریفه بیانگر این نکته است که: در انجام وظایف و پرهیز از گناه و .« تهاجم آنان، در راه خدا پیکار کنید
از باب مُفاعَلَهاند و به کار رفتن آنها در ، « رابِطُوا » و « صابِرُوا » در جهاد بر ضدّ دشمن، صبور و پایدار باشید. گفتنی است که دو واژه
شما نیز باید همانند آنان که در باطل خویش پایداري میورزند و نیرو و امکانات تجاوز » آیه، نشانگر این نکته ظریف است که
فراهم میآورند، در راه حقّ و عدالت، با قدرت و قوّت بیشتر رویاروي آنان بایستید. درست همانگونه که در آیه دیگري به این
2. برخی دیگر در تفسیر این جمله گفتهاند: در راه دین باوري و دینداري و آیین آسمانی خویش ( واقعیت تصریح شده است. ( 1
شکیبا باشید و از میدان خارج نشوید و در راه وعده پیروزي و پاداشی 1. سوره انفال آیه 60 . (صفحه 97 ) که به شما در این راه
دادهام، بر پایداري و استقامت خود در راه حق بیفزایید و براي پیکار با دشمنان خود و دشمنان من نیرو و امکانات دفاعی فراهم
کنید. 3. پارهاي نیز گفتهاند: مفهوم آیه این است که: بر جهاد در راه خدا و مشکلات آن شکیبایی ورزید و براي به جا آوردن
نمازها منظّم و یکپارچه و باایمان و اخلاص آماده شوید. این دیدگاه از جابر و امیر مؤمنان علیهالسلام نیز روایت شده است. همچنین
اِسْباغُ الْوُضُوءِ فِی السَّبَراتِ، وَ نَقْلُ » : نقل کردهاند که از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله در مورد بهترین کارها پرسیدند، که فرمود
وضوي کامل و شایسته در بامدادانِ سرد، شتافتن به نماز جماعت با امام عادل و «. لاقْدامِ اِلَی الْجَماعاتِ، وَ انْتِظارُ الصَّلوةِ بَعْدَ الصَّلوةِ 􀁴 ا
درستکار و انتظار نمازي دیگر پس از خواندن نمازي که وقت آن رسیده است. 4 و از پنجمین امام نور نقل کردهاند که: در راه
دین، در برابر مشکلات و رنجها شکیبا باشید، در مقابل دشمن پایداري ورزید و براي رویارویی با دشمنان تجاوزکار، نیرو و
و از مخالفت با دستورات خدا پروا کنید؛ شاید رستگار شوید و به بهشت و « وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ » . امکانات دفاعی فراهم کنید
با ترس از کیفر خدا، دستورات او را به کار بندید و از آنچه » نعمتهاي جاودانه آن برسید. و جمعی گفتهاند: منظور این است که
این آیه شریفه، همه درسهاي انسان ساز .« هشدار داده است، بپرهیزید تا پیروز و رستگار شوید و به نجات و کامیابی ابدي پر کشید
را براي فرد و جامعهاي که در پی زندگی شرافتمندانه است، دربردارد؛ چرا که: نخست درسی، شکیبایی در اداي تکالیف و دوري
از گناه را طرح میکند؛ در گام دوّم، به آدمی رهنمود میدهد که چگونه در برابر دشمنان رنگارنگ درونی و برونی پایداري ورزد
و تمامی مراحل جهاد با نفس تا شیطان را بخوبی و با موفّقیت پشت سر نهد؛ (صفحه 98 ) در گام سوّم موضوع دفاع از حقوق و
رویارویی با دشمنان تجاوزکار و آمادگی در برابر آنها را یادآور میشود؛ و در گام چهارم، تقوا را، راز همه رستگاریها عنوان
( میکند و درس پرواي از خدا میدهد. (صفحه 99
17 . آیه (سهم ارث همسران از یکدیگر)
اشاره
سهم ارث همسران از یکدیگر وَ لَکُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُکُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ کانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَکُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْنَ مِنْ بَعْدِ
وَصِ یَّۀٍ یُوصینَ بِها أَوْ دَیْنٍ وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْتُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ وَلَدٌ فَإِنْ کانَ لَکُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَکْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّۀٍ تُوصُونَ
بِها أَوْ دَیْنٍ وَ إِنْ کانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلالَۀً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ کانُوا أَکْثَرَ مِنْ ذلِکَ فَهُمْ شُرَکاءُ فِی
صفحه 97 از 391
الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِ یَّۀٍ یُوصی بِها أَوْ دَیْنٍ غَیْرَ مُضَارٍّ وَصِ یَّۀً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَلیمٌ و براي شما، نصف میراث زنانتان است، اگر آنها
فرزندي نداشته باشند و اگر فرزندي داشته باشند، یک چهارم از آن شما است، پس از انجامِ وصیّتی که کردهاند و اداي دَین (آنها)
و براي زنان شما، یک چهارم میراث شما است، اگر فرزندي نداشته باشید و اگر براي شما فرزندي باشد، یک هشتم از آنِِ
آنهاست، بعد از انجام وصیّتی که کردهاید و اداي دین و اگر مردي بوده باشد که کلاله (خواهر یا برادر)از او ارث میبرد، یا زنی
که برادر یا خواهري دارد، سهم هر کدام، یک ششم است (اگر برادران و خواهران مادري باشند) و اگر بیش از یک نفر باشند، آنها
در یک سوم شریکند، پس از انجام وصیّتی که شده و اداي دین به شرط آن که (از طریق وصیّت و اقرار به دین،) به آنها ضرر نزند.
این سفارش خدا است و خدا دانا و بردبار است. ( 12 / نساء)
شرح آیه از تفسیر نمونه
اشاره
مرد نیمی از اموال همسر خود را در » : در این آیه چگونگی ارث زن و شوهر از یکدیگر توضیح داده میشود. قرآن میگوید
ولی اگر فرزند و یا .« صورتی که او فرزندي نداشته باشد به ارث میبرد: وَ لَکُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُکُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُنَّ وَلَد
فرزندانی داشته باشد (حتی اگر از شوهر دیگري باشد) شوهر تنها یک چهارم مال را به ارث میبرد (فَإِنْ کانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَکُمُ الرُّبُعُ
.« بعد از پرداخت بدهیهاي همسر و انجام وصیّتهاي مالی اوست: مِنْ بَعْدِ وَصِیَّۀٍ یُوصینَ بِها أَوْ دَیْنٍ » مِمَّا تَرَکْنَ). البتّه این تقسیم نیز
اما ارث زنان از ثروت شوهران در صورتی که شوهر فرزندي نداشته باشد (صفحه 100 ) یک چهارم اصل مال است: وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ »
ولی اگر شوهران فرزندي داشته باشند (اگرچه این فرزند از همسر دیگري باشد) سهم زنان به » .« مِمَّا تَرَکْتُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ وَلَدٌ
بعد از پرداخت بدهکاريهاي » این تقسیم نیز همانند تقسیم سابق .« یک هشتم میرسد: فَإِنْ کانَ لَکُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَکْتُمْ
قابل توجه آن که سهام شوهران و زنان در صورتی که .« شوهر و انجام وصیّت مالی او است: مِنْ بَعْدِ وَصِ یَّۀٍ تُوصُونَ بِها أَوْ دَیْنٍ
شخص میّت فرزند داشته باشد به نصف تقلیل مییابد و آن براي رعایت حال فرزندان است و علّت این که سهم شوهران دو برابر
سهم زنان قرارداده شده همان است که مشروحا در بحث سابق درباره ارث پسر و دختر گفته شد. توجه به این نکته نیز لازم است
که سهمی که براي زنان تعیین شده (اعم از یک چهارم یا یک هشتم) اختصاص به یک همسر ندارد بلکه اگر مرد همسران متعدّد
داشته باشد سهم مذکور بین همه آنها به طور مساوي تقسیم خواهد شد و ظاهر آیه فوق نیز همین است. سپس حکم ارث برادران و
اگر مردي از دنیا برود و برادران و خواهران از او ارث ببرند، یا زنی از دنیا برود و برادر و یا » : خواهران را بیان میکند و میگوید
خواهري داشته باشد هر یک از آنها یک ششم مال را به ارث میبرند: رَجُلٌ یُورَثُ کَلالَۀً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکُلِّ واحِدٍ
اما اگر بیش از یکی باشند مجموعا » . این در صورتی است که از شخص متوفی یک برادر و یک خواهر باقی بماند .« مِنْهُمَا السُّدُسُ
یعنی باید ثلث مال را در میان خودشان تقسیم کنند (فَإِنْ کانُوا أَکْثَرَ مِنْ ذلِکَ فَهُمْ شُرَکاءُ فِی الثُّلُثِ). سپس اضافه « یک ثلث میبرند
در حالی که » .« این در صورتی است که وصیّت قبلًا انجام گیرد و دیون از آن خارج شود: مِنْ بَعْدِ وَصِیَّۀٍ یُوصی بِها أَوْ دَیْنٍ » : میکند
به این معنی که بیش از ثلث وصیّت نکند، زیرا طبق .« وصیّت و همچنین دین جنبه زیان رسانیدن به ورثه نداشته باشد: غَیْرَ مُضَارٍّ
به ورثه است و نفوذ آن « اِضْرار » روایاتی که از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اهل بیت: وارد شده وصیّت بیش از ثلث
مشروط به رضایت آنها میباشد و یا این که براي محروم ساختن ورثه و زیان رسانیدن به آنها اعتراف به دیون و بدهیهایی کند،
این توصیهاي است الهی که باید محترم شمرده شود، زیرا خداوند به » : در حالی که بدهکار نباشد. در پایان براي تأکید میفرماید
منافع و مصالح شما آگاه است که این (صفحه 101 ) احکام را مقرّر داشته و نیز از نیّات وصیّت کنندگان آگاه میباشد، درعین حال
صفحه 98 از 391
.« است و کسانی را که بر خلاف فرمان او رفتار میکنند، فورا مجازات نمینماید: وَصِیَّۀً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَلیم « حلیم »
ارث برادران و خواهران
به واژه تازهاي برخورد میکنیم که فقط در دو مورد از قرآن دیده میشود: یکی در آیه « وَ إِنْ کانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلالَۀً » در جمله
« کَلال » است که در اصل معنی مصدري دارد و به معنی « کَلالَۀً » مورد بحث و دیگري در آخرین آیه از همین سوره نساء و آن کلمه
یعنی از بین رفتن قوّت و توانایی است. ( 1) ولی بعدا به خواهران و برادرانی که از شخص متوفی ارث میبرند گفته شده است و
شاید تناسب آن این باشد که برادران و خواهران جزو طبقه دوم ارث هستند و تنها با نبودن پدر و مادر و فرزند ارث میبرند و چنین
گفته « کَلالَۀً » کسی که پدر و مادر و فرزندي ندارد مسلما در رنج است و قدرت و توانایی خویش را از دست داده و لذا به آنها
به کسانی گفته میشود کهاز متوفی ارث میبرند، در حالی که پدر و مادر « کَلالَۀً » : میگوید « مفردات » در کتاب « راغب » میشود و
عنوانی « کَلالَۀً » یا فرزند و فرزند زاده او نیستند. ولی از روایتی که از پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله نقل شده استفاده میشود که
هم بر « کَلالَۀً » است براي شخصی که از دنیا رفته در حالی که نه پدري و مادري دارد و نه فرزند و هیچ مانعی ندارد که عنوان
اطلاق شود و هم بر این دسته از خویشاوندان (چنان که در کتاب خود به این موضوع تصریح کرده است) و اما این « متوفی » شخص
که چرا قرآن به جاي بردن نام برادر و خواهر (کَلالَۀ) را انتخاب کرده؟ شاید به خاطر این است که اینگونه افراد که نه پدر و مادر
دارند و نه فرزندي مراقب باشند که اموال آنها به دست کسانی خواهد رسید که نشانه ناتوانی او هستند و بنابراین پیش از آن که
دیگران از آن استفاده کنند خودشان آنها را در موارد ضروريتر، و لازمتر، در راه کمک به نیازمندان و حفظ مصالح اجتماعی
صفحه 102 ) در ) .« لاصْلِ مَصْدَرٌ بِمَعْنَی الْکَلالِ وَ هُوَ ذَهابُ الْقُوَّةِ 􀁴 اَلْکَلالَۀُ فِی ا » : میخوانیم « صِحاحُ اللُّغَۀِ » صرف کنند. ***** 1- در
اینجا اشاره به چند موضوع لازم است: 1 آن چه از آیه فوق درباره ارث برادران و خواهران آمده است گرچه ظاهرا به طور مطلق
است و برادران و خواهران پدر و مادري و پدري تنها و مادري تنها، را شامل میشود، ولی با توجه به آخرین آیه همین سوره (نساء)
که تفسیر آن به زودي خواهد آمد روشن میشود که منظور از این آیه تنها برادران و خواهران مادري متوفّی هستند (آنها که فقط
از طرف مادر با او ارتباط دارند) در حالی که آیه آخر سوره نساء درباره برادران و خواهران پدر و مادري یا پدري تنها میباشد
« کلاله » (شواهد این موضوع را به خواست خدا در ذیل همان آیه بیان خواهیم داشت) بنابراین گرچه هر دو آیه بحث از ارث
(برادران و خواهران) میکند و ظاهرا با هم سازگار نیستند اما با دقّت در مضمون دو آیه روشن میشود که هر کدام درباره یک
دسته خاصّ از برادران و خواهران سخن میگوید و هیچگونه تضادّي در میان آنها نیست. 2 روشن است که ارث بردن این طبقه در
وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُ هُمْ أَوْلی » صورتی است که وارثی از طبقه اول یعنی پدر و مادر و فرزندان، در کار نباشد، گواه این موضوع آیه
بِبَعْضٍ فی کِتابِ اللَّهِ: خویشاوندان بعضی بر بعض دیگر در مقرّرات ارث ترجیح دارند آنها که به شخص میّت نزدیکترند مقدّم
1) و همچنین اخبار فراوانی که در این زمینه وارد شده گواه دیگري بر تعیین طبقات ارث و ترجیح بعضی بر بعض دیگر ) « هستند
استفاده « هُمْ شُرَکاءُ فِی الثُّلُثِ: برادران و خواهران مادري اگر بیش از یک نفر باشند در ثلث مال شریکند » میباشد. 3 از تعبیر
میشود که آنها یک ثلث را در میان خود به طور مساوي تقسیم میکنند و زن و مرد در اینجا هیچگونه تفاوتی ندارند زیرا مفهوم
شرکت مطلق مساوي بودن سهام است. 4 از آیه فوق به خوبی استفاده میشود که انسان حقّ ندارد از طریق وصیّت یا اعتراف به
75 / انفال). (صفحه 103 ) تضییع نماید، او ) - بدهی که بر ذمّه او نیست صحنهسازي بر ضدّ وارثان کند و حقوق آنها را ***** 1
تنها موظّف است دیون واقعی خود را در آخرین فرصت گوشزد نماید و حقّ دارد وصیّتی عادلانه که در اخبار حدّ آن مقدار ثلث
اِنَّ الضِّرارَ » : تعیین شده بنماید. در روایات پیشوایان اسلام در این زمینه تعبیرات شدیدي دیده میشود از جمله در حدیثی میخوانیم
فِی الْوَصِ یَّۀِ مِنَ الْکَبائِرِ: زیان رسانیدن به ورثه و محروم ساختن آنها از حقّ مشروعشان به وسیله وصیتّهاي نا به جا از گناهان کبیره
صفحه 99 از 391
1) اسلام در حقیقت با این دستور میخواهد هم شخص را از قسمتی از اموال خود حتّی بعد از وفات بهرهمند سازد و ) .« اسلام است
هم وارثان را، مبادا کینه و عقدهاي در دل آنها به وجود بیاید و پیوند محبّت که باید بعد از مرگ هم باقی باشد سست گردد.
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
ارث همسران از یکدیگر
در آیه شریفه آفریدگار هستی، شوهران را مخاطب میسازد و سهم آنان را از اموال زنانشان و برعکس، سهم زنان را از اموال آنان
وَ لَکُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُکُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ کانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَکُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّۀٍ یُوصینَ » . مشخّص میکند
و « بِها أَوْ دَیْنٍ وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْتُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ وَلَدٌ فَإِنْ کانَ لَکُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَکْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِ یَّۀٍ تُوصُونَ بِها أَوْ دَیْنٍ
نیمی از میراث زنانتان اگر فرزندي نداشته باشند از آنِ شما است؛ امّا اگر فرزند داشته باشند، یک چهارم از دارایی بر جاي مانده از
آنِ شما خواهد بود. البته این، پس از عمل به وصیتی است که میکنند یا پرداخت وامی است که ممکن است برعهده آنان باشد.
همچنین یک چهارم از ثروتی که شما برجاي میگذارید اگر فرزندي نداشته باشید براي آنان است؛ امّا اگر فرزندي داشته باشید،
یک هشتم دارایی بر جاي مانده از آنِ آنها خواهد بود؛ و روشن است که اینها نیز بعد از عمل به وصیتی است که به آن سفارش
( صفحه 104 ) .« مجمع البیان » - میکنید یا پرداخت بدهیهایی است که برعهده دارید. ***** 1
سهم برادر و خواهر
وَ إِنْ کانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلالَۀً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ » : در ادامه آیه، در مقام بیان میراث فرزند مادري برمیآید و در این مورد میفرماید
و اگر مردي از دنیا برود و برادران و خواهران وي از او ارث برند، یا زنی از دنیا برود و برادر و یا « أُخْتٌ فَلِکُلِّ واحِ دٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ
خواهري براي او باشد، براي هر کدام از آنان یک ششم دارایی او خواهد بود؛ این در صورتی است که میت یک برادر و یک
خواهر داشته باشد امّا اگر آنان بیشتر باشند یک سوم دارایی بر جاي مانده از او را به ارث میبرند و باید آن را میان خود تقسیم
نمایند؛ این نیز پس از عمل به وصیت و پرداخت بدهی میّت میباشد و این عمل به وصیت زمانی خواهد بود که در وصیت خویش
در آیه شریفه، دیدگاهها متفاوت است: 1 به اعتقاد عدّهاي از مفسّران، « کَلالَه » زیانی به حقوق ورثه نرسانده باشد. در مفهوم واژه
به ورثهاي که جز پدر و مادر باشد، گفته میشود. 2 جمعی معتقدند که این واژه در مورد همه ورثهها جز پدر به کار « کَلالَه »
میرود. 3 دستهاي دیگر بر آنند که این واژه به معناي کسی است که از او ارث میبرند. 4 و مطابق روایات رسیده از امامان نور
میگویند. از متن آیه نیز برادران و خواهران مادري میّت دریافت میشود؛ امّا از آخرین آیه « کَلالَه » خواهران و برادران میّت را
به خواهران و برادران مادري و پدري میّت یا خواهران و برادران پدري تنها گفته « کَلالَه » همین سوره مبارکه چنین برمیآید که
میگویند و منظور « کَلالَه » است؛ به عبارت دیگر، خود میّت را « وَ اِنْ کانَ رَجُلٌ » در آیه شریفه، عطف به « أَوِ امْرَأَةٌ » میشود. واژه
« وَرَثه » را به معناي « کَلالَه » امّا به عقیده کسانی که ،… ؛ « به ارث رود ، « کَلالَه » یا زنِ « کَلالَه » اگر دارایی مردِ » این است که
اگر مردي یا زنی از دنیا برود و پدر و مادر و فرزند نداشته باشد و دارایی او را برادران و » : گرفتهاند، تفسیر آیه این است که
صفحه 105 ) را ) « کَلالَه » و برخی از دانشمندان کوفه نیز آیه را همینگونه تفسیر کرده و واژه « ابن عُمَر …» .« خواهران او ارث برند
معادل برادران و خواهران کسی گرفتهاند که خود از دنیا رفته است و وارث طبقه اوّل یعنی پدر و مادر و فرزند ندارد تا از او ارث
رسیده است که این دیدگاه را « جابر » برند؛ و اینان وارث او محسوب میشوند. روایتی از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله به وسیله
تأیید میکند و آن روایت این است که نامبرده میگوید: در بستر بیماري بودم که پیامبر صلی الله علیه و آله به عیادتم آمد. از او
صفحه 100 از 391
و اینجا بود که «؟ هستند. اینک مرا راه نما که با داراییام چه کنم « کَلالَه » اي پیامبر خدا! من ورثه طبقه اوّل ندارم و ورثهام » : پرسیدم
به کسانی گفته « کَلالَه » ، را روشن ساخت. با این بیان « کَلالَه » آیه مورد بحث بر قلب پاك رسول اکرم فرود آمد و موضوع ارث
میشود که میّت را دربرگرفته و به سان برادران و خواهران به گونهاي او را احاطه کردهاند؛ و طبق این دیدگاه، به ورثه طبقه اوّل،
نمیگویند، چرا که اصل خویشاوندي و پیوند، همان پیوند پدر و مادري از یک سو و پیوند « کَلالَه » یعنی پدر و مادر و فرزند میّت
فرزندي از سوي دیگر است و این دو گروه از دو سو به انسان پیوند میخورند. امّا جز این دو گروه، نزدیکان دیگر از اصل پیوند
خویشاوندي دورند و به همین جهت است که پیوند برادر و خواهر، نه از نوع پیوند پدري و مادري است و نه از نوع ارتباط فرزندي
به « کَلالَه » و از راه ولادت؛ و تنها با نبودن این دو نوع پیوند، اینان انسان را احاطه میکنند و از او ارث میبرند. از این رو این واژه
به آن نوع پیوند « کَلالَه » است که سر را فرا میگیرد، نه به معناي سر. در آیه شریفه نیز واژه « تاج » به مفهوم « اِکْلیل » سان واژه
خویشاوندي اطلاق میشود که میّت پدر و مادر و فرزندي که طبقه اوّل به شمار میآیند نداشته باشد تا از او ارث برند، در نتیجه دو
ارث « کلاله » گویند و از او به سبک میراثبري از « کلاله » سوي پیوند خویشاوندي او خالی باشد؛ که همین خالی بودن دو طرف را
امّا اگر تعداد برادران و خواهران از یک تن بیشتر باشد، یک سوّم مال به « فَإِنْ کانُوا أَکْثَرَ مِنْ ذلِکَ فَهُمْ شُرَکاءُ فِی الثُّلُثِ » . میبرند
مِنْ بَعْدِ » . گونه مساوي میان آنان تقسیم میشود؛ چرا که از دیدگاه امّت، خواهران و برادران مادري (صفحه 106 ) در ارث برابرند
این حکم پس از عمل به وصیت میت و پرداخت بدهی او خواهد بود و عمل به وصیّت نیز … « وَصِ یَّۀٍ یُوصی بِها أَوْ دَیْنٍ غَیْرَ مُضَارٍّ
زمانی لازم است که او در وصیت خویش به حقوق ورثه زیانی نرسانده باشد … در مورد زیان رسان نبودن وصیت، بعضی گفتهاند
مقصود این است که انسان نباید طوري وصیت کند که در حال حیات و در آستانه مرگ یا پس از مرگ خویش، به اموال و در
نتیجه به ورثه خود زیان برساند و برخی دیگر بر آنند که منظور آیه شریفه این است که نباید به بدهی غیرواقعی اقرار کند تا بدان
وسیله به ورثه زیان وارد آورد یا در حال بیماري و در آستانه مرگ دستور هزینه و تصرّفی در مال بدهد که چیزي براي ورثه باقی
وَ اللّهُ » . زیان رساندن به ورثه با وصیّت، از گناهان بزرگ است « اِنَّ الضِّرارَ فِی الْوَصِ یَّۀِ مِنَ الْکَبائِرِ » : نماند. در روایتی آمده است که
و خدا دانا و بردبار است. آري؛ او از مصالح بندگانش آگاه است و مقرّراتش درباره میراث و وصیّت و هر بُعدي از « عَلیمٌ حَلیمٌ
ابعاد زندگی هماره حکیمانه است و نیز ذات پاك او بردبار است و در کیفر گناهکاران شتاب نمیورزد، بلکه با دادن مهلت به آنان
براي جبران و توبه و اصلاح بر آنان منّت میگذارد.
اشارهاي به مقرّرات ارث
در دو آیهاي که تفسیر آنها گذشت، از مقرّرات ارث و بیانِ سهام ورثه سخن به میان آمد و اصول مربوط به آن ترسیم شد. اینک ما
با الهام از روایات رسیده از امامان نور در این مورد فهرست و فشردهاي از مقرّرات ارث را یادآور میگردیم که براي دریافت کامل
این بحث، باید به کتابهاي فقهی مراجعه کرد.
دو راه ارث بري
1 راه سبب. 2 و راه نسب. راه سبب عبارت است از ( انسان از دو راه، در خور دریافت ارث میگردد که عبارتند از: (صفحه 107
رابطه همسري و ولاء؛ ارث زوجیت همیشه با نسب همراه است؛ امّا ارث ولاء در صورتی است که نسبی موجود نباشد. نسب بر دو
بخش است: 1 پدر و مادر و کسانی که با آنان نسبت دارند؛ 2 فرزند، فرزندزادگان و…
عوامل محرومیت
صفحه 101 از 391
سه چیز انسان را از ارث و ارثبري محروم میسازد، این سه عامل محرومیت عبارتند از: 1 کفر، 2 بردگی، 3 کشتن کسی که انسان
از او ارث میبرد. جز این سه چیز، هیچ عامل دیگري نمیتواند پدر و مادر و زن و شوهر را از اصل ارث محروم سازد.
اقسام ورثه
ارث برندگان از دارایی برجاي مانده، سه گروهاند: 1 فرزند، که از ارثبري فرزندزاده یا نواده و برادر و خواهرزاده جلوگیري
مینماید؛ همچنانکه از ارث بردن خویشاوندان پدر، همانند عمو، عمّه، خاله و دایی جلوگیري میکند و نیز از ارث بردن پدر و مادر
میّت در بیشتر از یک ششم مال مانع میشود، مگر اینکه میّت یک یا دو دختر داشته باشد که در این صورت از آنچه از سهام زیاد
آمد، سهمی هم به پدر و مادر میرسد. 2 پدر و مادر میّت که مانع از ارثبري خویشاوندان خویش، همچون برادر، خواهر و پدر و
مادر خود میگردند. 3 زن و شوهر، از ارثبري دیگران جلوگیري نمیکنند؛ و فرزندزاده، در صورتِ نبودِ فرزند، جانشین او در
ارث میشود و نقش فرزند را در جلوگیري از ارثبري (صفحه 108 ) دیگران دارد؛ و کسانی که نزدیکترند، از آنان که دورترند،
حقّ تقدّم دارند؛ و نیز فرزند برادر و خواهر در صورتِ نبودِ خودِ آنان، جانشین آنان در ارث میشود و با پدر بزرگ و مادر بزرگ
شریک میشود.
میراث نسب
میراث نسب بر دو نوع است: 1 به فرض، 2 به قرابت. 1 ارث برخاسته از فَرْض: ارثی است که مقدار آن در قرآن مقرّر گردیده و
ثابت است؛ و کسانی از این نوع ارث بهرهمند میشوند که پیوند خویشاوندیشان با میّت یکسان است، به سان دختر یا دخترانی که با
پدر و مادر و یا یکی از آن دو همراه باشند، چرا که هر یک به طور مستقیم و بیواسطه با میّت پیوند دارند، از این رو هرگاه یکی
از آنان به تنهایی وارث میّت شود، همه دارایی بر جاي مانده، از آنِ اوست که، بخشی را به فرض میبرد و بخشی را به قرابت و هر
گاه همگی با هم باشند، هر یک سهم خویش را میبرد و باقیمانده دارایی نیز به نسبت سهمشان میان آنان تقسیم میشود و اگر
دارایی به جا مانده به سبب وجود زن یا شوهر از سهام کم بیاید، آن کاهش متوجّه دختر یا دختران میشود، نه پدر و مادر یا زن و
شوهر. ممکن است در موردي ورثه میّت تنها از کلاله پدري، یا مادري، یا کلاله پدري و مادري گرد آیند، چرا که خویشاوندي
همه آنان با میّت یکسان است؛ در این صورت اگر دارایی بر جاي مانده از سهام آنان زیاد آمد، اضافه آن را به کلاله مادري و
پدري یا پدري تنها میدهند، نه به کلاله مادري تنها. از سهم زن و شوهر هیچگاه چیزي کم نمیشود؛ بنابر این، هرگاه کلاله پدري
یا مادري گرد آیند، سهم کلاله مادري درصورتی که یک تن باشد، یک ششم و اگر چند تن باشد، یک سوّم است و باقیمانده
پدري است؛ و با بودن کلاله پدري و مادري، کلاله پدريِ تنها ارث نمیبرد. 2 ارث برخاسته از قَرابَت: و « کلاله » دارایی میّت از آنِ
نزدیکی آن است که انسان به تناسب پیوند خویشاوندي (صفحه 109 ) با دیگران از آنان ارث برد و کسانی که به تناسب پیوند و
قرابت ارث میبرند، به ترتیب اهمیت عبارتند از: پسر و بعد از او فرزند یا فرزندانش که جانشین وي میشوند؛ و باید یادآور شد که
طبقه نخست، همیشه از ارثبري نسل بعد جلوگیري میکنند و با بودنِ این نسل، یا کسی از آنان، ارث به نسل دوّم نمیرسد. پس
از پسر، پدر نیز درصورت نبودن فرزند، به قرابت ارث میبرد و همه دارایی در صورتی که تنها باشد، به او میرسد. بعد از پدر،
کسانی چون فرزندِ پدر یا پدرِ پدر، یا عمو و عمّه که از جانب پدر با میّت قرابت مییابند، ارثشان به قرابت است. بنابراین، پدرِ پدر
یا برادري که فرزندِ پدر است، در یک ردیف قرار میگیرند؛ همچنین است مادربزرگ که با خواهر در یک ردیف قرار میگیرد و
دارایی برجاي مانده را طبق قانون به نسبت دو بهره براي پسر و یک سهم براي دختر تقسیم میکنند. کسانی که با میّت دو سبب
قرابت دارند، از کسانی که تنها یک سبب قرابت دارند، مقدّم میباشند و از ارثبري آنان جلوگیري میکنند. فرزندان خواهر و
صفحه 102 از 391
برادر، جاي پدر و مادرشان را میگیرند و با پدر و مادر در تقسیم ارث شرکت میکنند. به همین ترتیب، جدّ و جدّه گر چه دور
باشند و یا خواهران و برادران میّت و فرزندان آنان در ارث شریک هستند. از خویشاوندان مادري، پدربزرگ و مادر بزرگِ مادري
و خویشان آنان همانند دایی و خاله، به قرابت ارث میبرند؛ و فرزندان مادر به فرض، نه به قرابت. بنابراین، جدّ و جدّه مادري با
برادر و خواهر مادري هم سهمند؛ و هرگاه خویشاوندان پدري و مادري با هم گرد آیند و از نظر درجه خویشاوندي مساوي باشند،
یک سوّم دارایی برجاي مانده براي خویشاوندان مادري و بقیّه آن براي خویشاوندان پدري خواهد بود و بهره پسران در تقسیم، دو
برابر دختران است. و هر گاه یکی از خویشاوندان پدري و مادري از دیگري دورتر باشد، آنکه نزدیکتر است، مانع ارثبري دورتر
میشود و او را از ارث محروم میسازد، خواه از طرف پدر باشد، خواه از سوي مادر. این حکم تنها در یک جا استثنا شده و آن
زمانی است که (صفحه 110 ) پسر عموي پدري و مادري با عموي پدري جمع شوند که در اینجا پسر عمو مقدّم بر عمو میشود و او
ارث را میبرد. این بود اصول و چهارچوب مقررات ارث، براي دریافت شاخ و برگهاي بسیار بحث باید به کتابهاي فقهی مراجعه
( گردد. (صفحه 111
18 . آیه (مرد ستون نگهدارنده و چتر محافظ خانواده است)
اشاره
مرد ستون نگهدارنده و چتر محافظ خانواده است الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ
فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ وَ اللاَّتی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ
أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبیلًا إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیا کَبیراً مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، به خاطر برتريهایی که خداوند (از نظر نظام
اجتماع) براي بعضی نسبت به بعضی دیگر قرارداده است و به خاطر انفاقهایی که از اموالشان (در مورد زنان) میکنند و زنان صالح
زنانی هستند که متواضعند و در غیاب (همسر خود) اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقی که خدا براي آنان قرار داده، حفظ
میکنند و (اما) آن دسته از زنان را که از سرکشی و مخالفتشان بیم دارید، پند و اندرز دهید و (اگر مؤثر واقع نشد،) در بستر از آنها
دوري نمائید و (اگر هیچ راهی جز شدّت عمل، براي وادار کردن آنها به انجام وظایفشان نبود،) آنها را تنبیه کنید و اگر از شما
پیروي کردند، راهی براي تعدّي بر آنها نجویید (بدانید) خداوند، بلند مرتبه و بزرگ است (و قدرت او، بالاترین قدرتهاست).
34 / نساء) )
شرح آیه از تفسیر نمونه
اشاره و بیان 2 دسته از زنان
به معنی زمین مرتفع و بلند است و در اینجا کنایه از سرکشی و طغیان میباشد. خانواده یک واحد کوچک « نَشْز » از « نُشُوز »
اجتماعی است و همانند یک اجتماع بزرگ باید رهبر و سرپرست واحدي داشته باشد، زیرا رهبري و سرپرستی دستهجمعی که زن و
و تحت « معاون » خانواده و دیگري « رئیس » مرد مشترکا آن را به عهده بگیرند مفهومی ندارد و در نتیجه مرد یا زن، یکی باید
مردان سرپرست و نگهبان زنان هستند: » . نظارت او باشد، قرآن در اینجا تصریح میکند که مقام سرپرستی باید به مرد داده شود
البتّه مقصود از این تعبیر استبداد و اجحاف و تَعَدّي نیست بلکه منظور رهبري واحد منظّم با توجّه به .« الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساء
مسؤولیّتها و مشورتهاي لازم است. این مسأله در دنیاي امروز بیش از هر زمان روشن است که اگر هیئتی (حتّی یک هیئت دو
باشد وگرنه هرج و مرج « معاون یا عضو » و (صفحه 112 ) دیگري « رئیس » نفري) مأمور انجام کاري شود حتما باید یکی از آن دو
صفحه 103 از 391
در کار آنها پیدا میشود، سرپرستی مرد در خانواده نیز از همین قبیل است و این موقعیّت به خاطر وجود خصوصیّاتی در مرد است
مانند ترجیح قدرت تفکّر او بر نیروي عاطفه و احساسات (به عکس زن که از نیروي سرشار و عواطف بیشتر بهرهمند است) و
دیگري داشتن بنیه و نیروي جسمی بیشتر که با اوّلی بتواند بیندیشد و نقشه طرح کند و با دوّمی بتواند از حریم خانواده خود دفاع
نماید. به علاوه تعهّد او در برابر زن و فرزندان نسبت به پرداختن هزینههاي زندگی و پرداخت مهر و تأمین زندگی آبرومندانه همسر
و فرزند، این حقّ را به او میدهد که وظیفه سرپرستی به عهده او باشد. البتّه ممکن است زنانی در جهات فوق بر شوهران خود امتیاز
داشته باشند ولی شاید کرارا گفتهایم که قوانین به تک تک افراد و نفرات نظر ندارد بلکه نوع و کلّی را در نظر میگیرد و شکّی
نیست که از نظر کلّی، مردان نسبت به زنان براي این کار آمادگی بیشتري دارند، اگرچه زنان نیز وظایفی میتوانند به عهده بگیرند
این سرپرستی به خاطر » : که اهمیّت آن مورد تردید نیست. جمله بعد اشاره به همین حقیقت است زیرا در قسمت اوّل میفرماید
بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْ َ ض هُمْ عَلی بَعْضٍ). در ) « تفاوتهایی است که خداوند از نظر آفرینش، روي مصلحت نوع بشر میان آنها قرارداده
و نیز این سرپرستی به خاطر تعهّداتی است که مردان در مورد انفاق کردن و پرداختهاي مالی در برابر » : قسمت دیگر میفرماید
وَ بِما اَنْفَقُوا مِنْ اَمْوالِهِمْ). ولی ناگفته پیدا است که سپردن این وظیفه به مردان نه دلیل بالاتر بودن ) « زنان و خانواده به عهده دارند
شخصیّت انسانی آنها است و نه سبب امتیاز آنها در جهان دیگر، زیرا آن صرفا بستگی به تقوا و پرهیزکاري دارد، همانطور که
شخصیّت انسانی یک معاون از یک رئیس ممکن است در جنبههاي مختلفی بیشتر باشد اما رئیس براي سرپرستی کاري که به او
محوّل شده از معاون شایستهتر است. سپس اضافه میکند که زنان در برابر وظایفی که در خانواده بر عهده دارند به دو دستهاند:
دسته اول: صالحان و درستکاران
صالحان و درستکاران و آنها کسانی هستند که خاضع و متعهّد در برابر نظام خانواده میباشند و نه تنها در حضور شوهر » : دسته اول
فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ). یعنی مرتکب خیانت چه از ) « بلکه در غیاب او، حِفْظُ الْغَیْب (صفحه 113 ) میکنند
نظر مال و چه از نظر ناموس و چه از نظر شخصیّت شوهر و اسرار خانواده در غیاب او نمیشوند و در برابر حقوقی که خداوند براي
آنها قایل شده و با جمله (بِما حَفِظَ اللّهُ) به آن اشاره گردیده وظایف و مسؤولیتهاي خود را به خوبی انجام میدهند. بدیهی است
که مردان موظفند در برابر اینگونه زنان نهایت احترام و حقّشناسی را انجام دهند.
دسته دوم: زنان متخلّف
شدّت عمل نسبت به زنان متخلّف دسته دوم: زنانی هستند که از وظایف خود سرپیچی میکنند و نشانههاي ناسازگاري در آنها
دیده میشود، مردان در برابر اینگونه زنان وظایف و مسؤولیتهایی دارند که باید مرحله به مرحله انجام گردد و در هر صورت
مراقب باشند که از حریم عدالت، تجاوز نکنند، این وظایف به ترتیب زیر در آیه بیان شده است: مرحله اول در مورد زنانی است که
زنانی را که از طغیان و » : نشانههاي سرکشی و عداوت و دشمنی در آنها آشکار میگردد که قرآن از آنها چنین تعبیر میکند
وَ اللاَّتی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ). به این ترتیب آنها که پا از حریم ) « سرکشی آنها میترسید موعظه کنید و پند و اندرز دهید
نظام خانوادگی فراتر میگذارند قبل از هر چیز باید به وسیله اندرزهاي دوستانه و نتایج سوء اینگونه کارها آنان را به راه آورد و
وَ اهْجُرُوهُنَّ ) « در صورتی که اندرزهاي شما سودي نداد، در بستر از آنها دوري کنید » : متوجّه مسؤولیّت خود نمود. سپس میفرماید
فِی الْمَضاجِع) و با این عکسالعمل و بیاعتنایی و به اصطلاح قهر کردن، عدم رضایت خود را از رفتار آنها آشکار سازید شاید
در روح آنها مؤثر گردد. در صورتی که سرکشی و پشت پا زدن به وظایف و مسؤولیتها از حدّ بگذرد و « واکنش خفیف » همین
همچنان در راه قانون شکنی با لجاجت و سرسختی گام بردارند، نه اندرزها تأثیر کند و نه جدا شدن در بستر و کم اعتنایی نفعی
صفحه 104 از 391
« تنبیه بدنی » در اینجا اجازه داده شده که از طریق .« آنها را تنبیه بدنی کنید: وَ اضْرِبُوهُنَّ » باقی نماند « شدّت عمل » بخشد و راهی جز
( آنها را به انجام وظایف خویش وادار کنند. ممکن است ایراد کنند که چگونه اسلام (صفحه 114
به مردان اجازه داده که در مورد زن متوسّل به تنبیه بدنی شوند؟
جواب این ایراد با توجّه به معنی آیه و روایاتی که در بیان آن وارد شده و توضیح آن در کتب فقهی آمده است و همچنین با
توضیحاتی که روانشناسان امروز میدهند چندان پیچیده نیست زیرا: اولًا: آیه، مسأله تنبیه بدنی را در مورد افراد وظیفه نشناسی مجاز
شمرده که هیچ وسیله دیگري درباره آنها مفید واقع نشود و اتّفاقا این موضوع تازهاي نیست که منحصر به اسلام باشد، در تمام
قوانین دنیا هنگامی که طرق مسالمتآمیز براي وادار کردن افراد به انجام وظیفه، مؤثر واقع نشود، متوسّل به خشونت میشوند، نه
تنها از طریق ضرب بلکه گاهی در موارد خاصی مجازاتهایی شدیدتر از آن نیز قایل میشوند که تا سرحدّ اعدام پیش میرود.
در اینجا همانطور که در کتب فقهی نیز آمده است، باید ملایم و خفیف باشد به طوري که نه موجب شکستگی و « تنبیه بدنی » : ثانیا
« مازوشیسم » نه مجروح شدن گردد و نه باعث کبودي بدن. ثالثا: روانکاوان امروز معتقدند که جمعی از زنان داراي حالتی به نام
(آزار طلبی) هستند که این حالت در آنها تشدید میشود تنها راه آرامش آنان تنبیه مختصر بدنی است، بنابراین ممکن است ناظر به
چنین افرادي باشد که تنبیه خفیف بدنی در مورد آنان جنبه آرام بخشی دارد و یک نوع درمان روانی است. مسلّم است که اگر
یکی از این مراحل مؤثر واقع شود و زن به انجام وظیفه خود اقدام کند مرد حقّ ندارد بهانهگیري کرده، درصدد آزار زن برآید، لذا
و اگر گفته شود که .« اگر آنها اطاعت کنند به آنها تعدّي نکنید: فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبیلًا » : به دنبال این جمله میفرماید
نظیر این طغیان و سرکشی و تجاوز در مردان نیز ممکن است پدید آید، آیا مردان نیز مشمول چنین مجازاتهایی خواهند شد؟ در
پاسخ میگویی آري مردان هم درست همانند زنان در صورت تخلّف از وظایف مجازات میگردند حتی مجازات بدنی، منتها چون
این کار غالبا از عهده زنان خارج است حاکم شرع موظّف است که مردان متخلّف را از طرق مختلفی و حتّی از طریق تعزیر
(مجازات بدنی) به وظایف (صفحه 115 ) خود آشنا سازد. داستان مردي که به همسر خود اجحاف کرده بود و به هیچ قیمت حاضر
به تسلیم در برابر حقّ نبود و علی او را با شدّت عمل و حتّی با تهدید به شمشیر وادار به تسلیم کرد معروف است و در پایان مجددا
به مردان هشدار میدهد که از موقعیّت سرپرستی خود در خانواده سوء استفاده نکنند و به قدرت خدا که بالاتر از همه قدرتها
.« زیرا خداوند بلند مرتبه و بزرگ است: إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیا کَبیراً » است بیندیشند
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
شأن نزول
در شأن نزول و داستان فرود آیه مورد بحث سه روایت آمده که بیانگر یک داستان است و تفاوت در چهرههاست: 1 برخی
فرود آمد؛ چرا که آن دو، که خاندانشان از یارانِ « حبیبه » و همسرش « سَ عْد بن رَبیع » آوردهاند که آیه شریفه در مورد مردي به نام
پیامبر بودند، در زندگی مشترك دستخوش کشمکش شدند؛ و آن مرد همسرش را به خاطر سرکشی و نافرمانیاش کتک « مَدَنی »
نزد پیامبر شکایت برد و آن حضرت پس از رسیدگی، دستور قصاص داد. آنان را براي اجراي « زید » زد. آن زن به همراه پدرش
دستور بردند که درست در همان لحظات این آیه شریفه بر قلب مصفّاي پیامبر فرود آمد و پیامبر پس از تلاوت آیه شریفه فرمود: ما
در « کَلْبی » چیزي را خواستیم و خدا دستوري دیگر داد و آنچه خدا مقرر فرموده بهتر است و آن گاه حکم خویش را برداشت. 2
فرود آمد و داستان فرود آن همانگونه است. 3 برخی دیگر « خُولَه » و همسرش « سَعد » این مورد آورده است که: آیه شریفه در مورد
صفحه 105 از 391
فرود آمد؛ و آن گاه داستان فرود آن را همانگونه که گذشت روایت « ثابت » و شوهرش « جمیله » آوردهاند که آیه شریفه در مورد
کردهاند.
مدیریت در خانواده
این آیه شریفه میفرماید: (صفحه 116 ) الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ مردان در
نظام خانواده کارگزار و تدبیرگر امور زنانند و سرپرستی و مدیریت جامعه کوچک خانواده را به عهده دارند؛ و این به خاطر
تفاوتها و برتري برخی از انسانها بر برخی دیگر است که دستگاه حکیمانه آفرینش بر اساس مصلحت در نظر گرفته است.
راز مدیریت مرد
در این فراز از آیه شریفه، نخستین رمز کارگزار بودن مردان را در جامعه کوچک خانواده بیان میکند و خاطر نشان میسازد که
دلیل این کار این است که مردان به طور عادي از نظر دانش و خرد و استواري دیدگاه و تصمیم بر کارها، بر زنان برتري دارند؛ و
دیگر بدان جهت است که از دارایی و ثمره تلاش خود، هم به زنان مهریه میپردازند و هم هزینه خانه و خانواده را تأمین میکنند.
فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ به باور برخی از مفسران، منظور این است که زنانِ شایسته، فرمانبردار خدا و
1) هان اي مریم! در زندگی …) « همسران خویشاند؛ و این آیه را گواه دیدگاه خود آوردهاند که میفرماید: یا مَرْیَمُ اقْنُتی لِرَبِّکِ
هماره فرمانبردار پروردگار خویش باش! و نیز، در غیاب همسرانشان عفت خویش را پاس میدارند. و به باور برخی، حقوق و
دارایی و حرمت شوهران را نگاهبانند. به باور ما همه این مفاهیم در آیه موجود است و هیچ ناسازگاري میان دو دیدگاه نیست. و
این پاس داشتن حقوق همسر و عفت خویش از سوي زنان بدان دلیل است که خدا حقوق آنان را که از جمله آنها پرداخت مهریه و
تأمین هزینه زندگی و رفتار عادلانه با آنان است برایشان پاس داشته و همه را بر عهده شوهرانشان نهاده است. 1. سوره آل عِمْران،
آیه 34 . (صفحه 117 ) برخی بر آنند که به برکت پاس داشتن خدا از این حقوق و حدود است که زنان میتوانند آنها را پاس دارند.
وَ اللاَّتی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ منظور این است که: آن زنانی که شما شوهران از سرکشی
و حقناپذیريشان بیم دارید و به راستی میترسید و میدانید که در اندیشه سلطهجویی در جامعه کوچک خانه و خانواده هستند و با
شما به ناسازگاري میپردازند، با مِهر و صفا اندرزشان دهید؛ و اگر گفتگو و خیرخواهی سود نبخشید، در بستر و خوابگاه از آنان
پیام این جمله این است که از آمیزش با آنان خودداري ورزید؛ امّا به باور گروهی، از « سعید بن جُبَیْر » دوري گزینید. به باور
نزدیکی و همخوابگی با آنان خودداري کنید. در این صورت روشن میشود که آنان از نظر مِهر به شما و ادامه زندگی مشترك
چگونهاند؛ اگر به راستی شما و زندگی با شما را دوست دارند، این جدایی شما بر آنان گران میآید و راه عادلانه و رعایت حقوق
و حدود را برمیگزینند، وگرنه به دوري گزیدن شما نیز بها نمیدهند و در روایتی از حضرت باقر علیهالسلام در این مورد رسیده
بر آن است « فَرّاء » . است که به اینگونه زنان سرکش، به هنگام خواب پشت کنید و توجّه ننمایید؛ به همین مفهوم تفسیر شده است
به مفهوم آگاهی از نافرمانی و سرکشی آمده است و واژه خوف گاه به مفهوم علم به کار « بیم از نافرمانی » ، که در آیه شریفه
آوردهاند که: زنان را در صورت سرکشی با بهرهوري از کتاب خدا اندرز دهید و به آنان خاطر نشان سازید « ابن عبّاس » میرود. از
که از خدا بترسند و در قلمرو مقررات نظام خانواده با شما سازگار و فرمانبردار باشند؛ اگر نپذیرفتند، با آنان اندکی درشتی کنید؛ و
اگر سود نبخشید به گونهاي که زخم و شکستگی پدید نیاید، آنان را تنبیه نمایید. و از ششمین امام نور آوردهاند که منظور از تنبیه،
زدن با ساقه گیاه یا نی است. فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبیلًا و اگر آنان از سرکشی خویش بازگشتند و راه سازگاري و انجام
وظایف برگزیدند، دیگر راهی براي زیان رساندن به آنان براي شما نخواهد بود. به باور برخی منظور این است که دیگر هیچ راهی
صفحه 106 از 391
براي دوري گزیدن و یا هشدار و تنبیه (صفحه 118 ) نمیماند و به باور برخی دیگر، هنگامی که آنان سر سازگاري و انجام وظایف
داشتند، دیگر به ژرفاي جان آنان کار نداشته باشید و آنان را به مهر و محبت قلبی مکلّف نسازید. إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیا کَبیراً به یقین
خدا بلند مرتبه و بزرگ است. او برتر از آن است که کسی را به کاري فراتر از توان و امکاناتش موظّف سازد. به باور برخی منظور
از بیان دو وصف از اوصاف خدا در آخر آیه شریفه این است که به مردان هشدار میدهد که مراقب رفتار خویش باشند؛ چرا که
خدا میتواند زنان را در صورتی که به آنان ستم کنید، یاري نماید وبر شما پیروز سازد و به بارور برخی منظور این است که: هان
اي مردان با ایمان! خدا شما را به اندازه توانتان مکلف ساخته است؛ بنابراین شما نیز از زنان چیزي فراتر از توان آنان و مقررات و
( حقوق خویش نخواهید. (صفحه 119
19 . آیه (محکمه صلح خانوادگی)
اشاره
وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ یُریدا إِصْ لاحاً یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُما إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلیماً خَبیراً و اگر از
جدایی و شکاف میان آن دو (همسر) بیم داشته باشید، یک داور از خانواده شوهر و یک داور از خانواده زن انتخاب کنید (تا به
کار آنان رسیدگی کنند). اگر این دو داور، تصمیم به اصلاح داشته باشند، خداوند به توافق آنها کمک میکند، زیرا خداوند، دانا
و آگاه است (و از نیّات همه باخبر است). ( 35 / نساء)
شرح آیه از تفسیر نمونه
اگر نشانههاي شکاف و جدایی در میان دو همسر پیدا » : در این آیه اشاره به مسأله اختلاف و نزاع میان دو همسر کرده، میگوید
وَ إِنْ ) « شد (براي بررسی علل و جهات ناسازگاري و فراهم نمودن صلح و سازش) یک نفر داور و حکم از فامیل مرد انتخاب کنید
و یک داور و حکم از خانواده زن » : خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ) و از آن جا که قضاوت نباید یک طرفه باشد میافزاید
اگر این دو حکم با حسن نیّت و دلسوزي وارد کار شوند و هدفشان اصلاح » : وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها). سپس میفرماید ) « انتخاب کنید
إِنْ یُریدا إِصْلاحاً یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُما) و ) « میان دو همسر بوده باشد، خداوند کمک میکند و به وسیله آنان میان دو همسر الفت میدهد
« خداوند از نیّت آنها با خبر و آگاه است » : هشدار دهد که حسن نیّت به خرج دهند در پایان آیه میفرماید « حَکَمَیْن » براي این که به
(إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلیماً خَبیراً). محکمه صلح خانوادگی که در آیه فوق به آن اشاره شد یکی از شاهکارهاي اسلام است. این محکمه
امتیازاتی دارد که سایر محاکم فاقد آن هستند، از جمله: 1 محیط خانواده کانون احساسات و عواطف است و طبعا مقیاسی که در
نمیتوان با مقیاس « دادگاههاي جنایی » این محیط باید به کار رود با مقیاس سایر محیطها متفاوت است، یعنی همانگونه که در
( محبّت و عاطفه کارکرد، در محیط خانواده نیز نمیتوان تنها با مقیاس خشک قانون و مقرّرات بیروح گام برداشت، (صفحه 120
در اینجا باید حتی الامکان اختلافات را از طرق عاطفی حل کرد، لذا دستور میدهد که داوران این محکمه کسانی باشند که پیوند
خویشاوندي با دو همسر دارند و میتوانند عواطف آنها را در مسیر اصلاح تحریک کنند، بدیهی است این امتیاز تنها در این
محکمه است و سایر محاکم فاقد آن هستند. 2 در محاکم عادي قضایی طرفین دعوا مجبورند براي دفاع از خود، هرگونه اسراري که
دارند فاش سازند. مسلّم است که اگر زن و مرد در برابر افراد بیگانه و اجنبی اسرار زناشویی خود را فاش سازند احساسات یکدیگر
را آن چنان جریحهدار میکنند که اگر با اجبار دادگاه به منزل و خانه بازگردند، دیگر از آن صمیمیّت و محبّت سابق خبري نخواهد
بود و همانند دو فرد بیگانه میشوند که به حکم اجبار باید وظایفی را انجام دهند، اصولًا تجربه نشان داده است که زن و شوهري
صفحه 107 از 391
که راهی آن گونه محاکم شوند دیگر زن و شوهر سابق نیستند. ولی در محکمه صلح فامیلی یا اینگونه مطالب به خاطر شرم حضور
مطرح نمیشود و یا اگر بشود چون در برابر آشنایان و محرمان است، آن اثر سوء را نخواهد داشت. 3 داوران در محاکم معمولی،
در جریان اختلافات غالبا بیتفاوتند و قضیه به هر شکل خاتمه یابد براي آنها تأثیري ندارد، دو همسر به خانه بازگردند، یا براي
همیشه از یکدیگر جدا شوند، براي آنها فرقی نمیکند. محکمه از بستگان نزدیک مرد و زن هستند و جدایی یا صلح آن دو، در
زندگی این عدّه هم از نظر عاطفی و هم از نظر مسؤولیّتهاي ناشی از آن تأثیر دارد و لذا آنها نهایت کوشش را به خرج میدهند
که صلح و صمیمیّت در میان این دو برقرار شود و به اصطلاح آب رفته به جوي بازگردد. 4 از همه اینها گذشته چنین محکمهاي
هیچ یک از مشکلات و هزینههاي سرسامآور و سرگردانیهاي محاکم معمولی را ندارد و بدون هیچگونه تشریفاتی طرفین
میتوانند در کمترین مدّت به مقصود خود نائل شوند. ناگفته روشن است که حکمین باید از میان افراد پخته و با تدبیر و آگاه دو
( فامیل انتخاب شوند. با این امتیازاتی که شمردیم معلوم میشود که شانس موفقیّت این محکمه در اصلاح میان دو (صفحه 121
همسر به مراتب بیشتر از محاکم دیگر است.
شرح آیه از تفسیر مجمع البیان
طرح حکیمانه براي ایجاد سازش در خانواده
در آیه شریفه آفریدگار انسان، مردان جامعه را راه نمود که به هنگام پدیدار شدن نشانههاي سرکشی و وظیفه ناشناسی همسرانشان
چگونه رفتار کنند؛ اینک در این آیه راه مینماید که اگر آن تدابیر سودي نبخشید و خطر جدایی احساس گردید، چه باید کرد. وَ
إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها و اگر نشانههاي دشمنی و شکاف پدید آمد و از ناسازگاري آن دو
بیمناك شدید، داوري از خاندان مرد و داوري نیز از خانواده زن برانگیزید تا میان آنان سازش پدید آورند. در این مورد که روي
سخن در آیه شریفه با کیست، دیدگاهها متفاوت است: 1 برخی بر آنند که مخاطب آیه همان کسی است که سرپرستی نظام
خانواده به عهده اوست. 2 امّا برخی از مفسّران و بیشتر فقها بر این عقیدهاند که روي سخن با کسی است که این کشمکش
خانوادگی در برابر او طرح میگردد و توانایی حلّ آن را دارد. روایات رسیده از حضرت باقر و صادق علیهمالسلام نیز بیانگر این
دیدگاه است. 3 به باور پارهاي از مفسران نیز روي سخن با دو عضو اصلی خانواده، یعنی زن و مرد و بستگان نزدیک آنان است.
یک پرسش
آیا دو داوري که براي ایجاد سازش و رفع کشمکش برگزیده میشوند، در صورت نیافتن راه ادامه زندگی مشترك، میتوانند آن
( دو را از هم جدا کنند و به گونهاي شرافمتندانه زن را طلاق بدهند و انحلال خانواده را اعلان کنند؟ (صفحه 122
پاسخ
از روایات رسیده از امامان نور چنین دریافت میگردد که آنان تنها با رضایت زن و مرد میتوانند انحلال خانواده و جدایی زن و
مرد را اعلان کنند؛ امّا برخی بر آنند که میتوانند؛ و روایتی نیز از امیر مؤمنان در این مورد آوردهاند. طرفداران این دیدگاه بر این
عقیدهاند که دو داور از سوي زن و مرد وکالت دارند. بنابراین در صورت عدم امکان سازش و راه نبودن براي ادامه زندگی
مشترك میتوانند جدایی آنان را اعلان کنند. إِنْ یُریدا إِصْ لاحاً یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُما إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلیماً خَبیراً به باور برخی منظور این
است که اگر آن دو داور به راستی در اندیشه سازش آن زن و مرد و یافتن راه حلّ مشکل آنان باشند، خداوند میان آنان سازش
صفحه 108 از 391
پدید میآورد تا بر اساس عدالت و مصلحت داوري کنند؛ امّا برخی بر آنند که اگر دو داور در اندیشه ایجاد سازش میان زن و
شوهرش باشند، خدا میان آن زن و مرد سازش پدید میآورد و دشمنی و شکاف را از میان بر میدارد؛ چرا که او به نیتهاي قلبی
( و خواستههاي آن دو، دانا و به مصالح و منافع خانواده و جامعه آگاه است. (صفحه 123
20 . آیه (ده دستور درباره حقوق خانوادگی و آداب معاشرت)
اشاره
وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ بِذِي الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکینِ وَ الْجارِ ذِي الْقُرْبی وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ
الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبیلِ وَ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالًا فَخُوراً و خدا را بپرستید و هیچ چیز را همتاي او
قرار ندهید و به پدر و مادر، نیکی کنید، همچنین به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و همسایه نزدیک و همسایه دور و دوست و
همنشین و واماندگان در سفر و بردگانی که مالک آنها هستید، زیرا خداوند، کسی را که متکبّر و فخر فروش است (و از اداي
حقوق دیگران سرباز میزند،) دوست نمیدارد. ( 36 / نساء)
شرح آیه از تفسیر نمونه
خود را بزرگ میپندارد و اگر میبینیم « تَخَیُّلات » به معنی کسی است که با یک سلسله « خِیال » از ماده « مُخْتال » باید توجه داشت که
به معین « فَخْر » از ماده « فَخُور » گفته میشود نیز به خاطر آن است که هنگام راه رفتن شبیه متکبّران گام برمیدارد و « خَیْل » به اسب
کسی است که فخرفروشی میکند، بنابراین تفاوت میان این دو کلمه در اینجا است که یکی اشاره به تخیّلات کبرآلود ذهنی و
دیگري به اعمال تکبّرآمیز خارجی است. آیه فوق یک سلسله از حقوق اسلامی اعم از حقّ خدا و حقوق بندگان و آداب معاشرت
با مردم را بیان داشته است و روي هم رفته، ده دستور از آن استفاده میشود: 1 نخست مردم را دعوت به عبادت و بندگی پروردگار
و ترك شرك و بتپرستی که ریشه اصلی تمام برنامههاي اسلامی است میکند، دعوت به توحید و یگانه پرستی روح را پاك و
نیّت را خالص و اراده را قوي و تصمیم را براي انجام هر برنامه مفیدي محکم میسازد و از آن جا که آیه بیان یک رشته از حقوق
خدا را بپرستید و هیچ چیز را شریک او قرار » : اسلامی است، قبل از هر چیز اشاره به حقّ خداوند بر مردم کرده است و میگوید
2 سپس اشاره به حقّ پدر و مادر کرده و توصیه میکند که نسبت به آنها نیکی کنید (وَ .« ندهید: وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً
بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً). حقّ پدر و مادر از مسایلی است که در قرآن مجید زیاد روي (صفحه 124 ) آن تکیّه شده و کمتر موضوعی است
که این قدر مورد تأکید واقع شده باشد و در چهار مورد از قرآن، بعد از توحید قرار گرفته است. ( 1) از این تعبیرهاي مکرّر استفاده
میشود که میان این دو ارتباط و پیوندي است و در حقیقت چنین است چون بزرگترین نعمت، نعمت هستی و حیات است که در
درجه اول از ناحیه خدا است در مراحل بعد به پدر و مادر ارتباط دارد، زیرا که فرزند، بخشی از وجود پدر و مادر است، بنابراین
ترك حقوق پدر و مادر، هم دوش شرك به خدا است. درباره حقوق پدر و مادر بحثهاي مشروحی داریم که در ذیل آیات
وَ) « نسبت به همه خویشاوندان میدهد » مناسب در سوره اسراء و لقمان به خواست خدا خواهد آمد. 3 سپس دستور به نیکی کردن
و گاهی « صله رحم » بِذِي الْقُرْبی). این موضوع نیز از مسایلی است که در قرآن تأکید فراوان درباره آن شده است، گاهی به عنوان
به آن ها، در واقع اسلام میخواهد به این وسیله علاوه بر پیوند وسیعی که در میان تمام افراد بشر به وجود « احسان و نیکی » به عنوان
به وجود آورد تا در برابر « خانواده » و « فامیل » آورده، پیوندهاي محکمتري در میان واحدهاي کوچکتر و متشکّلتر، به نام
کرده و افراد با ایمان را توصیه « ایتام » مشکلات و حوادث یکدیگر را یاري دهند و از حقوق هم دفاع کنند. 4 سپس اشاره به حقوق
صفحه 109 از 391
به نیکی در حقّ آنها میکند (وَ الْیَتامی). زیرا در هر اجتماعی بر اثر حوادث گوناگون همیشه کودکان یتیمی وجود دارند که
فراموش کردن آنها نه فقط وضع آنها را به خطر میافکند، بلکه وضع اجتماع را نیز به خطر میاندازد، چون کودکان یتیم اگر
بیسرپرست بمانند و یا به اندازه کافی از محبّت اشباع نشوند، افرادي هرزه، خطرناك و جنایتکار بار میآیند، بنابراین نیکی در
5 بعد از ( 83 / بقره)، ( 151 / انعام)، ( 3 / اسراء). (صفحه 125 ) - حقّ یتیمان هم نیکی به فرد است هم نیکی به اجتماع. ***** 1
آن حقوق مستمندان را یادآوري میکند (وَ الْمَساکینِ). زیرا در یک اجتماع سالم که عدالت در آن برقرار است نیز افرادي معلول و
از کار افتاده و مانند آن وجود خواهند داشت که فراموش کردن آنها بر خلاف تمام اصول انسانی است و اگر فقر و محرومیّت به
نیکی در حقّ » خاطر انحراف از اصول عدالت اجتماعی دامنگیر افراد سالم گردد نیز باید با آن به مبارزه برخاست. 6 سپس توصیه به
وَ الْجارِ ذِي الْقُرْبی). در این که منظور از همسایه نزدیک چیست مفسّران احتمالات مختلفی دادهاند ) « همسایگان نزدیک میکند
بعضی معنی آیه را همسایگانی که جنبه خویشاوندي دارند دانستهاند، ولی این تفسیر با توجه به این که در جملههاي سابق، از همین
آیه اشاره به حقوق خویشاوندان شده بعید به نظر میرسد، بلکه منظور همان نزدیکی مکانی است زیرا همسایگان نزدیکتر حقوق
و احترام بیشتري دارند و یا این که منظور همسایگانی است که از نظر مذهبی و دینی با انسان نزدیک باشند. 7 سپس درباره
وَ الْجارِ الْجُنُبِ) و منظور از آن دوري مکانی است، زیرا طبق پارهاي از روایات تا چهل خانه از ) « همسایگان دور سفارش میکند »
چهار طرف همسایه محسوب میشوند. ( 1) که در شهرهاي کوچک تقریبا تمام شهر را در برمیگیرد (چون اگر خانه هر انسانی را
مرکز دایرهاي فرض کنیم که شعاع آن از هر طرف چهل خانه باشد، با یک محاسبه ساده درباره مساحت چنین دایرهاي روشن
میشود که مجموع خانههاي اطراف آن را تقریبا پنج هزار خانه تشکیل میدهد که مسلما شهرهاي کوچک بیش از آن خانه
کرده است زیرا « همسایگان دور » تصریح به حقّ ، « همسایگان نزدیک » ندارند). جالب توجه این که قرآن در آیه فوق علاوه بر ذکر
کلمه همسایه معمولاً مفهوم محدودي دارد و تنها همسایگان نزدیک را دربرمیگیرد لذا براي توجه دادن به وسعت مفهوم آن از
جلد 1، صفحه 480 . (صفحه 126 ) نیز صریحا ، « نُورُ الثَّقَلَیْن » - نظر اسلام راهی جز این نبوده که نامی از همسایگان دور ***** 1
برده شود و نیز ممکن است منظور از همسایگان دور، همسایگان غیر مسلمان باشد، زیرا حقّ جِوار (همسایگی) در اسلام منحصر به
در « حقّ جِوار » .( همسایگان مسلمان نیست و غیر مسلمان را نیز شامل میشود. (مگر آن هایی که با مسلمانان سر جنگ داشته باشند
ما زالَ (رَسُولُ اللّهِ) یُوصی بِهِمْ حَتّی ظَنَنّا اَنَّهُ سَیُوَرِّثُهُمْ: » : اسلام به قدري اهمیّت دارد که در وصایاي معروف امیر مؤمنان میخوانیم
.« آنقدر پیامبر صلی الله علیه و آله درباره آنها سفارش کرد، که ما فکر کردیم شاید دستور دهد همسایگان از یکدیگر ارث ببرند
از بخاري نیز همین مضمون از پیغمبر اکرم « تفسیر قُرْطُبی » و « تفسیر المَنار » این حدیث در منابع معروف اهل تسنن نیز آمده است، در
صلی الله علیه و آله نقل شده است. در حدیث دیگري از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که در یکی از روزها سه بار فرمود:
اَلَّذي لا یَأْمَنُ » : یکی پرسید: چه کسی؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود … « وَاللّهِ لا یُؤْمِنُ: به خدا سوگند چنین کسی ایمان ندارد »
کسانی که با انسان دوستی و مصاحبت » 8 سپس قرآن درباره (1) .« جارُهُ بَوائِقَهُ: کسی که همسایه او از مزاحمت او در امان نیست
معناي وسیعتري از دوست و رفیق دارد و « الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ » وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ). ولی باید توجه داشت که ) « دارند، توصیه میکند
در واقع هر کسی را که به نوعی با انسان نشست و برخاست داشته باشد، دربرمیگیرد خواه دوست دایمی باشد یا یک دوست
به رفیق « وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ » موقّت (همانند کسی که در اثناء سفر با انسان همنشین میگردد و اگر میبینیم که در پارهاياز روایات
سفر (رَفیقُکَ فِی السَّفَرِ) و یا کسی که به امید نفعی سراغ انسان میآید (اَلْمُنْقَطِعُ اِلَیْکَ یَرْجُوْ نَفْعَکَ) تفسیر شده، منظور اختصاص
به آنها نیست، بلکه بیان توسعه مفهوم این تعبیر است که همه این موارد را نیز دربرمیگیرد و به این ترتیب آیه یک دستور جامع و
کلّی براي حسن معاشرت نسبت به تمام کسانی که با انسان ارتباط دارند میباشد، اعم از دوستان واقعی و همکاران و همسفران و
9 دسته دیگري ( جلد 3، صفحه 1754 . (صفحه 127 ، « تفسیر قُرْطُبی » - مراجعان و شاگردان و مشاوران و خدمتگزاران. ***** 1
صفحه 110 از 391
که در اینجا درباره آنها سفارش شده، کسانی هستند که در سفر و بلاد غربت احتیاج پیدا میکنند (وَ ابْنِ السَّبیلِ). با این که ممکن
فرزند راه) نیز از این نظر است که ما ) « ابْنِ السَّبیلِ » است در شهر خود افراد متمکّنی باشند، در سفر به علّتی وا میمانند و تعبیر جالب
نسبت به آنها هیچگونه آشنایی نداریم تا بتوانیم آنها را به قبیله یا فامیل یا شخصی نسبت دهیم، تنها به حکم این که مسافرانی هستند
نیازمند، باید مورد حمایت قرارگیرند. 10 در آخرین مرحله توصیه به نیکی کردن نسبت به بردگان شده است (وَ ما مَلَکَتْ
أَیْمانُکُمْ). در حقیقت آیه با حقّ خدا شروع شده و با حقوق بردگان ختم میگردد، زیرا این حقوق از یکدیگر جدا نیستند و تنها این
آیه نیست که در آن درباره بردگان توصیه شده، بلکه در آیات مختلف دیگر نیز در این زمینه بحث شده است. ضمنا اسلام برنامه
آنها میانجامد و به خواست خدا در ذیل آیات مناسب، « آزادي مطلق » دقیقی براي آزادي تدریجی بردگان تنظیم کرده که به
« خداوند افراد متکبّر و فخرفروش را دوست نمیدارد » : مشروحا از آن سخن خواهیم گفت. در پایان آیه هشدار میدهد و میگوید
(إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالاً فَخُ وراً). به این ترتیب هر کس از فرمان خدا سرپیچی کند و به خاطر تکبّر از رعایت حقوق
خویشاوندان و پدر و مادر، یتیمان، مسکینان، ابن السّبیل و دوستان سرباز زند محبوب خدا و مورد لطف او نیست و آن کس که
مشمول لطف او نباشد، از هر خیر و سعادتی محروم است. گواه براین معنی روایتی است که در ذیل این آیه وارد شده: یکی از
در محضرش این آیه را خواندم، پیامبر صلی الله علیه و آله زشتی تکبّر و نتایج سوء آن را » : یاران پیامبر صلی الله علیه و آله میگوید
گفتم: من دوست دارم لباسم، جالب و زیبا باشد و میترسم با « چرا گریه میکنی » : برشمرد به حدّي که من گریه کردم، فرمود
نه تو اهل بهشتی و اینها علامت تکبّر نیست، تکبّر آن است که انسان در مقابل حقّ، خاضع » : همین عمل جزو متکبّران باشم فرمود
( صفحه 128 ) .«( نباشد و خود را بالاتر از مردم بداند و آنها را تحقیر کند (و از اداي حقوق آنها سرباز زند
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
اشاره
خودخواه، خود بزرگ بین، کسی که با پندارهاي پوچ و بیاساس براي خویش مقام و موقعیتی :« مُخْتال » دور :« جُنُب » همسایه :« جار »
فخر فروش و کسی که امتیازات و نقاط قوّت خویش را به منظور خودنمایی به رخ دیگران :« فَخُور » . میپندارد که فاقد آن است
میکشد و به انگیزه خودبزرگ بینی برمیشمارد؛ امّا به کسی که گاه نعمتهاي خدا را به خود برمیشمارد و سپاس میگزارد،
سپاسگزار گفتهاند.
زنجیرهاي از کارهاي شایسته
قرآن پس از سفارش به عدالت و نیکوکاري در مورد یتیمان و توصیه به رعایت ارزشهاي انسانی و اخلاقی در نظام خانواده و میان
دو همسر، اینک به بیان یک سلسله امور معنوي و شماري از کارهاي شایسته و پسندیده که از ضروریات زندگی اسلامی و انسانی
است پرداخته و در آغاز از توحیدگرایی و یکتاپرستی شروع میکند و میفرماید: وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً خداي را به
یکتایی بپرستید و او را به شکوه و عظمت یاد کنید و در عبادت و پرستش، شریکی براي او مگیرید؛ چرا که پرستش و بندگی تنها
در خور اوست که آفریدگار تواناي جهان و انسان و ارزانی دارنده نعمتهاست. وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ بِذِي الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ
الْمَساکینِ و به پدر و مادر، هم خودتان نیکی کنید و هم دیگران را در مورد آنان جز به نیکی و احترام سفارش نکنید و به همه
نزدیکان، یتیمان و بینوایان نیز احسان کنید و بدانید که نیکی واقعی در مورد یتیمان، حراست از حقوق و شئون و تربیت درست آنان
است؛ و نیکی به بینوایان این است که حقوق آنان را پایمال نسازید و در رفع گرفتاري و محرومیت آنان بکوشید. (صفحه 129 ) وَ
صفحه 111 از 391
الْجارِ ذِي الْقُرْبی وَ الْجارِ الْجُنُبِ به باور گروهی منظور از این دو تعبیر، همسایه خویشاوند و بیگانه است؛ امّا به باور برخی منظور
همسایه توحیدگرا و غیر مسلمان است. از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله در این مورد آوردهاند که فرمود: اَلْجیرانُ ثَلاثَۀٌ: جارٍ لَهُ
ثَلاثَۀُ حُقوقٍ، حَقُّ الْجِوارِ وَ حَقُّ الْقَرابَۀِ وَ حَقُّ الاِْسْلامِ، وَ جارٍ لَهُ حَقّانِ: حَقُّ الْجِوارِ وَ حَقُّ الاِْسْلامِ؛ وَ جارٍ لَهُ حَقُّ الْجِوارِ، الْمُشْرِكُ مِنْ
اَهْلِ الْکِتابِ. ( 1) همسایگان انسان سه گروهند: دستهاي از آنان از حقّ همسایگی، خویشاوندي و مسلمانی برخوردارند؛ و دستهاي
بر این باور « زَجّاج » . از حقّ همسایگی و همدینی؛ و گروه سوم تنها از حقّ همسایگی و انسانی، چرا که خویشاوند یا همدین نیستند
است که منظور از همسایه نزدیک، کسی است که از نظر مسافت به شما نزدیک است و او را میبینید و میشناسید؛ و همسایه دور
به عکس آن است. در روایت است که مرز همسایگی تا چهل منزل است؛ و نیز روایت آوردهاند که تا حدود چهل متر است. با این
بیان، به باور ایشان منظور از همسایه نزدیک، خویشاوند نیست؛ چرا که قرآن شریف در مورد خویشاوندان در صدر آیه سفارش
فرموده است. امّا ممکن است در پاسخ گفته شود که خویشاوند در صورتی که همسایه انسان گردید، حقّ دیگري نیز پیدا میکند.
با این بیان در آیه تکراري به چشم نمیخورد. وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ و به یار همراه و یا همنشین نیز نیکی کنید. در مورد این فراز،
بر آنند که منظور رفیق راه است و نیکی به او برخورد درست و رعایت « ابن عبّاس » دیدگاهها متفاوت است: 1 گروهی از جمله
. حقوق و حدود و مواسات با او است. 1 - حِلْیَۀُ الَاوْلیاء، ج 5، ص 207 با اندك تفاوت؛ اَحکامُ القرآن، جَصّاص، ج 2، ص 195
2 و گروهی بر این باورند که منظور همسر انسان است. 3 پارهاي بر آنند که منظور، کسیاست که به شما روي آورده ( (صفحه 130
و انتظار یاري دارد. 4 و پارهاي نیز میگویند منظور کارگر و خدمتگزار انسان است. به باور ما آیه همه اینها را در بر میگیرد و
نیکی به همه اینها سفارش شده است. وَ ابْنِ السَّبیلِ در این مورد برخی بر آنند که منظور این است که به در راه ماندگان نیز نیکی
کنید و برخی دیگر میگویند منظور نیکی به میهمان است. ابن عبّاس میگوید: میهمانی سه روز است و فراتر از آن نیکی است و
از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله آورده است که فرمود: هر نیکوکاري صدقه محسوب میگردد « جابر » . هر نیکی نیز صدقه است
و یکی از آن نیکیها این است که با برادرت با چهرهاي باز رو بهرو گردي و آب ظرف خویش را به ظرف او و به سود او بریزي. وَ
ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ و به بردگان خویش نیز نیکی کنید و با تأمین نیازهاي آنان از واگذار نمودن کارهاي سخت و طاقتفرسا به آنها
خودداري نمایید. إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالاً فَخُوراً و بهوش باشید که خدا مردم متکبر و فخرفروش را دوست نمیدارد. ابن
عبّاس میگوید: دلیل بیان دو صفت منفی تکبر و فخرفروشی این است که مردم متکبر و فخر فروش از بستگان و همسایگان نیازمند
خویش متنفّرند و با آنان رفتار شایسته ندارند. گفتنی است که آیه شریفه در بردارنده همه محتوا و ارکان اسلام است و انسان را به
سوي ارزشهاي انسانی راه مینماید؛ و اگر کسی درباره این آیه شریفه درست بیندیشد، از هر نوع پند و اندرز سخنوران بینیاز
( است و به علوم و دانشهاي گوناگون دانشوران دست مییابد. (صفحه 131
پرتوي از آیاتی که گذشت
پرتوي از آیات
1) در آیاتی که گذشت، قرآن شریف یک سلسله تدابیر ظریف و سازنده را براي استحکام و استواري نظام خانواده و حلّ بحرانها )
ترسیم میکند که اگر به هنگام پدیدار شدن نشانههاي بحران در روابط خانواده و به صدا در آمدن زنگ خطر، این تدابیر به
شیوهاي شایسته مورد عمل قرار گیرد، بسیاري از بحرانها و زیانهاي برخاسته از آن به خوبی برطرف شده و یا به صورت
شرافتمندانهاي انحلال آن اعلان و به انبوهی از بدبختیها خطّ پایان خواهد کشید. این تدابیر عبارتند از:
1 اصل مدیریت در جامعه کوچک خانواده
صفحه 112 از 391
جامعه جهانی از جامعههاي گوناگون و هر کدام از این جامعهها از واحدهاي خانواده پدید آمدهاند. اگر خانواده بزرگ بشري یا
جامعههاي کوچکتر براي جلوگیري از هرج و مرج و بیبرنامهگی و انحطاط و از همگسیختگی و پیدایش راه تکامل و پیشرفت،
نیازمند به اداره و مدیریت و کارگزارند، به همان دلیل جامعه کوچک خانه و خانواده نیز براي اوج گرفتن به پر فرازترین قله تکامل
مادي و معنوي و اخلاقی و انسانی و مبارزه با آنها و از هم گسیختگی خانواده نیازمند به نظام و مدیریت و مدیر و معاون و مشاور
است. ضرورت مدیریت در جهان کنونی به گونهاي روشن است که پیش از شکلگیري هر حزب و گروه در هر واحد اقتصادي و
2) مردم …) « لابُدَّ لِلنّاسِ مِنْ اَمیرٍ » : اجتماعی و اداري و خدماتی، نخست به مدیریت آن میاندیشند و امیرمؤمنان قرنها پیش فرمود
هر جامعه و تمدنی، ناگزیر از مدیریّت و اداره و کارگزارند. و نخستین درس این آیات این است که جامعه کوچک خانواده نیاز به
( مدیریت و مدیر و مشاور و معاون دارد. 1. مترجم. 2. نَهْجُ البَلاغَه، خ 40 . (صفحه 132
2 مدیر و معاون در این جامعه کوچک
در گام دوم از این آیات این پیام را دریافت میداریم که ضمن رعایت احترام و حقوق متقابلِ دو رکن اساسی این جامعه کوچک
که زن و مرد میباشند و با در نظر گرفتن شرایط جسمی و فکري و عاطفی هر کدام از یک سو و تعهدات اقتصادي مرد بر تأمین
هزینه خانواده و پرداخت مهریه به زن، مناسبترین و طبیعیترین راه این است که مدیریت این جامعه کوچک را به شایستهترین و
کارآمدترین و لایقترین آن دو بسپاریم. با این بیان اگر مرد شایستهترین آن دو بود، مدیریت را بر اساس شایسته سالاري به مرد
بسپاریم و معاونت آن را به زن، تا با به هم پیوستن نیروي بیشتر جسمی و فکري و قدرت شگرف هنري و عواطف سرشار و زندگی
ساز انسانیِ زن و مرد در نظام خانواده، هم براي آن برنامه و نقشه تکامل ترسیم میگردد و هم هزینه این پیشرفت تأمین شود و هم
در فراز و نشیبها به شایستگی از آن دفاع گردد. آري، الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْ َ ض هُمْ عَلی بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ
أَمْوالِهِمْ…
3 رعایت حقوق متقابل
در هر جامعهاي دو اصل اساسی جدایی ناپذیرند: 1 انجام وظیفه 2 ایجاد وظیفه هنگامی که مدیریت در نظام خانواده به انجام
شایسته وظایف مادي و معنوي و اقتصادي و عاطفی و انسانی خویش قیام کرد و حقوق معاونت را که در دین، رکن این جامعه
کوچک است پاس داشت، در برابر این انجام وظیفه براي او تکلیف ایجاد میکند و این جاست که حقوق متقابل در خانه و جامعه
فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ » : بشر شکل میگیرد و از هم گسست ناپذیر میگردد؛ و این سومین درس در پرتو این آیات است که میفرماید
( و زنان شایسته زندگی و درستکار، آنانی هستند که در برابر حقوقی که خدا براي (صفحه 133 … .« حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ
آنان مقرر داشته است در برابر مدیریت خانه فروتن هستند و نه سرکش و ماجراجو و در غیاب مردِ خانه یا حضور او، اسرار و حقوق
و عفت خویش و آبروي خانواده را پاس میدارند. 4 راه رویارویی با بحرانهاي خانوادگی هر جامعهاي در فراز و نشیبهاي
زندگی ممکن است به آفتها و بحرانهایی گرفتار آید که بقا و حیات آن در گرو رویارویی شایسته مدیریت و معاونت آن با
آفتهاست. درس دیگري که از آیات مورد بحث میگیریم این است که در صورت بروز نشانههاي بحران و سرکشی زن یا مرد و
پایمال ساختن حقوق و نادیده گرفتن وظایف چه باید کرد؟ اینک در این جا چگونگی رویارویی مرحله به مرحله با قانونشکنی زن
یا معاونت نظام خانواده طرح میگردد که به ترتیب عبارتند از: 1 اندرز و گفتگوي شایسته و انسانی براي حلّ مشکل. 2 مبارزه
با رعایت همه مقررات انسانی. 4 و پس از آن « شدت عمل » منفی و قطع رابطه محدود. 3 و آخرین راه براي مدیریت، اندکی
مراجعه به محکمه خانوادگی و فامیلی تا داوري نمایند و راه ادامه زندگی مشترك و نظام خانواده را ارائه و موانع همکاري را بر
صفحه 113 از 391